تشرف حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي (قدسه سره)

سامانه تلاوت آیات وحی

تشرف حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي (قدسه سره)


 

 

تشرف حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي (قدسه سره)

 

    از زبان معظم له

 

******************************************

 

در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت علیم السّلام در نجف اشرف، شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیة اللّه الاعظم داشتم. با خود عهد کردم که چهل شب  چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت که جمال آقا صاحب الامر علیه السّلام   را زیارت و به فوز بزرگ نائل شوم.

تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب رفتنم از نجف به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم  بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجودم را  فرا گرفت مخصوصاً از زیادی قطّاع الطّریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر  موجب ترس و وحشتم گردید.

برگشتم به عقب سید عر بی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان  فصیح  گفت:« ای سیّد! سلام علیکم»  ترس و وحشت  به کلی از وجودم رفت  و اطمینان و سکون  نفس  پیدا  کردم.

سخن می گفتیم و می رفتیم ، از من سؤال کرد:« قصد کجا داری؟»  گفتم:« مسجد سهله» ، فرمود:« به چه جهت؟»  گفتم:« به قصد تشرّف به زیارت ولیّ عصر علیه السّلام  ».

مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم، داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سیّد خواند که  کَاَنَّ  با او دیوار و سنگ ها آن  دعا را می خواندند، احساس  انقلابی عجیب  در  خود نمودم که از وصف آن عاجزم.

بعد از دعا سیّد فرمود:« سیّد تو گرسنه ای ، چه  خوب است  شام بخوری»  پس  سفره ای را که زیر عبا داشت بیرون آورده و در آن سه قرص نان و دو یا سه  خیار سبز تازه بود. کَاَنَّ  تازه از باغ چیده و آن وقت چلّه زمستان و سرمای زننده ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار سبز تازه را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور آقا شام خوردم.

سپس فرمود:« بلند شو تا به مسجد سهله برویم» داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه میکردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست.

بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود:«ای سیّد آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟» گفتم:«می مانم». در وسط مسجد در مقام امام صادق علیه السّلام نشستیم، به سیّد گفتم:«آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟» در جواب، کلام جامع را فرمود:« این امور از فضول زندگیست و ما از این فضولات دوریم» این کلام در عمق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد.

به هر حال مجلس حدود ۲ ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم.

 

از جمله مطالب در این جلسه، تأکید سيد عرب بر اعمال ذيل بود :

 

1 – تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود : بعد از نماز صبح سوره یاسین، بعد از نماز ظهر سوره عم، بعد از نماز عصر سوره نوح، بعد از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشا سوره ملک.

2 – تأکید فرمود که:« بعد از نمازهای پنجگانه این دعا را بخوان : «اللّهمَ سَرّحُنی عَن الهُمُومِ وَ الغُمُومِ وَ وَحْشَةِ الصّدرِ وَ وَسْوَسَةِ الشّیْطانِ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین».

3 – دیگر تأکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه، خصوصاً رکعت آخر:

                                        «اللهمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ تَرَحَّمْ عَلی عَجْزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِهم».

4 – درتعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق حلّی فرمود:« تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل آن».

5 – تأکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن برای شیعیانی که وارثی ندارند، یا دارند و لیکن یادی از آنها نمی کنند.

6 – تأکید بر زیارت سیّدالشهداء علیه السّلام.

7 – دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع .

        پرسیدم : « نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟»

فرمود : « عاقبت تو خیر و سعیت مشکور، و رو سفیدی».

        گفتم:« نمی دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟»

فرمود:« تمام آنها از تو راضیند و درباره ات دعا می کنند».

        استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تألیف و تصنیف،

دعا فرمودند ؛

       در این جا مطالب دیگریست که مجال تفصیل و بیان آن نیست.

پس خواستم از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی، آمدم نزد حوضی که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسید چه شبی بود و این سیّد عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد، تا به ذهنم رسید این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود !

یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گردش می کردم تا صبح شد ( چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود ).

این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم می آید، بهت زده می شوم.

 

                              به نقل از کتاب:« شیفتگان حضرت مهدی» جلد اول

 

يك چشم زدن غافل از اين ماه نباشيد         شايد كه نگاهي كند آگاه نباشيد

 

{  صلوات+عج  }



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : پنج شنبه 17 آذر 1393
زمان : 22:36


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.