اصحاب قرآنی یاوران حضرت مهدی(عج)

سامانه تلاوت آیات وحی

اعجاز صلوات و نابود شدن گناهان .
| ادامه مطلب...

 

اعجاز صلوات و نابود شدن گناهان

 

 

 

 

[ گشتيم و گشتيم ، ذكري بالاتراز صلوات پيدانكرديم !!! ]

                                                                           آيت الله بهجت (ره)

 

 

    محقّق اردبيلى قدس سره در كتاب «زبدة البيان» فرموده است : روايت شده است‏ كه از پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم درباره آيه شريفه « إنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَه يُصَلُّون عَلَى النبيّ . . . » ، « خدا و ملائكه ‏اش بر پيغمبر درود مى فرستد . . . » سئوال شد.

   آن حضرت در جواب فرمود:

اين از علوم پوشيده و پنهان است، اگر از من سئوال نكرده بوديد پرده از آن برنمى‏ داشتم وخبر نمى ‏دادم.

خداوند دو فرشته را بر من موكّل ساخته است، هر گاه نزد مسلمانى يادى از من شود و او برمن صلوات فرستد آن دو فرشته گويند: « غفر اللَّه لك » خداوند ترا بيامرزد، خدا و ساير فرشتگانش به دعاى اين دو فرشته آمين گويند.

و اگر نزد مسلمانى يادى از من به ميان آيد و او بر من صلوات نفرستد آن دو فرشته گويند: « لا غفر اللَّه لك » خدا ترا نيامرزد، خدا و فرشتگان نيز به دعاى اين دو فرشته آمين گويند.

   و نيز فرموده است : در حديث است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:

من ذكرت عنده فلم يصلّ عليّ فدخل النار فأبعده اللَّه عزّوجلّ من رحمته.

كسى كه من نزد او ياد شوم و بر من صلوات نفرستد پس داخل آتش گردد خدا او را از رحمتش دوركرده است.

   مؤلّف رحمه الله گويد : از اين حديث كه فرموده است : « اگر نزد كسى ياد شوم و بر من ‏صلوات نفرستد داخل آتش مى ‏گردد» استفاده مى‏شود كه اين عمل واجب است ‏زيرا بر ترك آن وعده عذاب داده شده و هر عملى كه چنين باشد واجب است.

   و عدّه اى از علماء مثل ابن بابويه، فاضل مقداد، كرخى و سيّد على‏ خان رحمهم الله  - شارح صحيفه سجّاديّه - قائل به وجوب آن هستند، در ميان عامّه هم طحاوى وزمخشرى اين قول را اختيار كرده اند.

 

در حديث ديگر از رسول اعظم ( ص) :

 

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : « من صلی علی مرّة لا یبقی علیه من المعصیة ذرّة » ؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که یک بار به گونه ای خالصانه و خدا پسند بر من صلوات بفرستد همه گناهان او در معرض غفران قرار می گیرد .

البته اين حدیث در منابع مختلف با تعابیر مختلفی مشاهده می شود از جمله در مستدرک الوسائل، ج 5، ص 334 آمده است:     « من صلی علی مرةٌ لم یبق علیه من المعصیة ذرة »  .  « همچنین در کتاب اللمعة البیضاء نوشته تبریزی انصاری، ص 492 آمده است:  « من صلی علی مرة لم یبق من ذنوبه ذرة » البته در کتاب بحارالانوار، ج 91، ص 63 نیز آمده است :  « من صلی علی مرة فتح اللّه علیه باب من العافیة  »    و

 

قال صلی الله علیه و آله : من صلی علی مرة لم یبق من ذنوبه ذرة  .  

    

یکبار ارْ کسی ، صلواتی نثار من بنمود با صداقت و اخلاص راستین

نابود می شود همه جرم و گناه او شرط آن که حقِّ ناس نباشد بدان قرین

بحارالانوار،ج 91،ص 63.

 

ادامه مطلب :    فضيلت صلوات فرستادن بر محمّد و آل محمّد عليهم السلام

                       20 حديث معتبر ، زيبا و دلنشين  در عظمت صلوات .

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : پنج شنبه 17 آذر 1393
زمان : 22:16
نامه يوشع بن نون ؛ شكر نعمتهاى خدا در هر روز .


 

 

نامه يوشع بن نون ؛ شكر نعمتهاى خدا در هر روز .

 

دعائي كه از هفت آسمان بالا رود تا در لوح محفوظ نوشته شود .

 

 

 

 

پيامبر رحمت صلی الله علیه و آله   :

اَلتَّسْميَةُ مِفْتاحُ الْوُضوءِ و مِفْتاحُ كُلِّ شَيءٍ؛

بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، كليد وضو و كليد هر چيزى است .

                                                 مستدرك الوسائل ج1، ص 323

 

   محدث قمي (ره) در ثواب الا عمال و محاسن برقى سه مرتبه روايت كرده اند و قطب راوندى در دعوات خود آورده است ، از حضرت امام رضا عليه السلام كه حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هر كه خواهد كه او را زياده از مجاهدين در ملاء اعلى ثنا گويند پس هر روز اين دعا بخواند اگر حاجتى داشته باشد برآورده شود و اگر دشمنى داشته باشد بر او غالب گردد و اگر قرضى داشته باشد ادا شود و اگر غمّى و همّى داشته باشد زايل گردد و اين دعا از هفت آسمان بالا رود تا در لوح محفوظ براى او نوشته شود اين است دعاء:

 

سُبْحان َاللَّهِ كَما يَنْبَغى لِلَّهِ وَالْحَمْدُلِلَّهِ كَما يَنْبَغى لِلَّهِ وَ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ كَما يَنْبَغى لِلَّهِ

وَاللَّهُ اَكْبَرُ كَما يَنْبَغى لِلَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِالِلَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ

النَّبِىِّ وَ عَلى اَهْلِ بَيْتِهِ وَ جَميعِ الْمُرْسَلينَ وَالنَّبِيّينَ حَتّى يَرْضَى اللَّهُ .

 

منزه است خدا چنانچه سزاوار خدا است و ستايش براى خدا چنانچه سزاوار خدا است و معبودى جز او نيست چنانچه او را شايد و خدا بزرگتر از توصيف است چنانچه او را سزد و نيرو و جنبشى نيست جز به خدا و درود خدا بر محمد آن پيامبر بزرگوار و بر خاندانش و بر تمام رسولان و پيامبران تا آنجا كه خدا خوشنود گردد .

 

نامه يوشع بن نون :

   به سند معتبر از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه شخصى از اصحاب حضرت رسول صلى الله عليه و آله نامه اى را يافت و به خدمت آن حضرت آورد پس حضرت فرمود ندا كردند كه همه اصحاب حاضر شوند پس بر منبر برآمد و فرمود كه اين نامه اى است كه يوشع بن نون وصىّ موسى عليه السلام نوشته است و مضمون نامه اين بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ بدرستى كه پروردگار شما به شما دوست و مهربان است بدرستى كه بهترين بندگان پرهيزكار گم نامست و بدترين خلق كسى است كه انگشت نماى مردم باشد به رياست باطل پس كسى كه خواهد به او ثواب كامل داده شود و شكر نعمتهاى خدا كرده باشد پس در هر روز اين دعا بخواند :

 

سُبْحانَ اللَّهِ كَما يَنْبَغى لِلَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ كَما يَنْبَغى لِلَّهِ وَ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ كَما يَنْبَغى لِلَّهِ

 وَ لا حَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَيْتِهِ النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ وَ عَلَى

جَميعِ الْمُرْسَلينَ وَالنَّبِيّينَ حَتّى يَرْضَى اللَّهُ .

 

منزه است خدا چنانچه سزاوار است و ستايش از آن خدا است چنانچه شايسته است و معبودى جز او نيست چنانچه شايدش و جنبش و نيرويى نيست جز به خدا و درود خدا بر محمد و خاندانش آن پيامبر امى و بر همه رسولان و پيمبران تا آنجا كه خدا خوشنود گردد .

 

**************************************

 

   قطب راوندى روايت كرده است كه در بنى اسرائيل عابدى بود كه سالها عبادت حق تعالى كرده بود روزى دعا كرد كه پروردگارا مى خواهم حال خود را نزد تو بدانم اگر عملهاى مرا پسنديده باشى ديگر از اين اعمال بسيار كنم و الاّ پيش از مرگ توبه كنم حق تعالى ملكى به نزد او فرستاد و گفت تو را نزد خدا هيچ عمل خير نيست گفت پروردگارا عبادتهاى من چه شد ملك گفت هر كار خيرى كه مى كردى به مردم خبر مى دادى و مى خواستى مردم تو را نيك دانند و به نيكى ياد كنند اكنون ثواب تو همان است كه خود براى عمل خود راضى شدى اين سخن برعابد بسيار گران آمد و محزون و نالان شد پس ‍ بار ديگر ملك آمد و گفت حقّ تعالى مى فرمايد كه الحال خود را از من بخر و بعد از اين هر روز به عدد هر رگى از رگهاىِ بدن خود تصدّق بكن گفت چگونه توانم چنين كارى بكنم فرمود كه هر روز سيصد و شصت مرتبه به عدد رگهاى بدن خود بگو :

 

سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُلِلَّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَاللَّهُ اَكْبَرُ وَلا حَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ

 

منزه است خدا و ستايش از آن خدا و معبودى نيست جز خدا و خدا بزرگتر از توصيف است و جنبش و نيرويى نيست جز به خدا .

گفت پروردگارا زياده بفرما ؛  فرمود : اگر زياده بگوئى ثوابت بيشتر است  .

*********************

  كلينى به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه حضرت رسالت پناه صلى الله عليه و آله هر روز به عدد رگهاى بدن سيصد و شصت مرتبه مى گفت :

 

  « اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ كَثيراً عَلى كُلِّ حالٍ . »

ستايش خاص خدا پروردگار جهانيان است ستايش بسيار بر هر حال . 

 

 { صلوات+عج }



:: موضوعات مرتبط: ، ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : چهار شنبه 17 آذر 1393
زمان : 22:12
سري عظيم _ كرامتی از ملامحمد باقر مجلسی (ره)


 

سري عظيم

 

************

 

بسم رب العارفین :

 

علامه محمد باقر مجلسی صاحب کتاب بسیار معروف بحارالانوار که ایشان فرزند آخوند محمد تقی مجلسی که در کرامت پدرشان همین بس که وقتی تعداد تالیفات ایشان را بر طول عمرش تقسیم کردند برای هر روز هزار سطر تالیف داشتند .

مجلسی هم از آنجا مجلسی شد که پدرش میگوید : یک شبی در خود احساس کردم که هر دعایی بکنم برآورده خواهد شد در فکر بودم که چه دعایی بکنم که صدای گریه ی محمد باقر بلند شد که در قنداق بود پس دعا کردم خدایا اگر قرار است دعایی برآورده شود این پسر را برای خودت تربیت کن...

 

حالا کرامتی از محمد باقر مجلسی (ره) :

 

   ملا محمد باقر مجلسي صاحب بحارالانوار به خط خود نوشته است . بنده خطاكار محمدباقر مجلسي فرزند محمدتقي، شبي از شبهاي جمعه درباره دعاها مطالعه مي كردم. دعايي نظرم را جلب كرد كه الفاظ آن كم بود ولي معناي زيادي داشت .  و آن دعا این بود :

   [  بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله من اول الدنیا الی فنائها و من الآخرﺓ الی بقائها

 الحمدلله علی کل ﻧﻌﻣﺔ استغفرالله من کل ذنب و اتوب الیه یا ارحم الراحمین!  ]

 

پس من در آن شب جمعه این دعا را خواندم .

در شب جمعه ی دیگر نیز باز در میان دعاها این دعا بیشتر از همه برایم لذیذ آمد و مشغول به خواندن آن شدم . در حین قرائت این دعا بودم که ناگهان شنیدم هاتفی (ندا دهنده ای) از سقف خانه آواز داد :

اًیّهَا العالِمُ الفاضِلُ ! همانا در شب جمعه ی گذشته که این دعا را قرائت کردی هنوز کِرام الکاتبین از نوشتن ثواب آن فارغ نشده اند که بار دیگر شروع به خواندن آن کردی . . .

پس من فهمیدم که این دعای عجیب سري عظيم است و چقدر در درگاه الهی آثار و برکات دارد .

 

( منبع : بحارالانوار ج 102 ص 35 )

 

دوستان زمان قدیم تعداد مکاشفات خیلی زیاد بود (مکاشفه یعنی چیزی مثل مورد بالایی یعنی کشف کنی ، شهود بشود یعنی در کل اسراری از غیب ببینی) .

 شخصی گفت : رسول خدا (ص) را شبی در خواب دیدم از ایشان پرسیدم آقا چرا قدیم مکاشفات زیاد بود و امروزه نیست؟ ایشان فرمودند: زیرا قدیمی تر ها فقط حلال و حرام میدانستند یعنی مکروه ها را جزء حرام و مستحبات را بیشتر جزء واجب میدانستند و مباح و مکروه و مستحب و حلال و حرام مانند شما نداشتند انسانی که هفت رنگ باشه نمیشه بهش انسان گفت به آدم هفت رنگم مسلمان نمیگن ای که شیعه ی علی هستی به هزار راه نرو و دامن شخصیتت رو لکه دار نکن لعنت به اون شخصی که بنیان وجودش تو ظاهر مسلمون باشه و در باطن یهودی . . .

 

" برگرفته از کتاب کرامات الاولیا نوشته ی علامه میرزا محمد تنکابنی "

 

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : سه شنبه 17 آذر 1393
زمان : 22:8
چهل حدیث « قرآني »


 

چهل حدیث « قرآني »

 

 

مقـدمـه

 

 «هذا بَيانٌ لِلنّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظةٌ لِلْمُتَّقينَ»


اين (كتاب خدا و آيات قرآنى) حجّت و بيانى است براى عموم مردم و راهنما و پندى براى پرهيزگاران.
در مقدمه «چهل حديث قرآن» بجاست كه اندكى درباره قرآن سخن گفته شود، امّا دشوارترين كار، همين است كه بشر خاكى و قلمها و بيانهاى ناتوان بشرى، بخواهد در باره كلام آسمانى خداوند، سخن بگويد.

 

راستى قرآن چيست؟


حتى اگر آنچه را در آياتِ خود قرآن، درباره «كلام اللّه » مى خوانيم، برشماريم، مقاله اى مبسوط خواهد شد. تا چه رسد به دريايى موّاج از احاديث رسول خدا و اهل بيت (عليهم السلام) كه در باره قرآن و حقيقت و ابعاد گوناگون آن بيان فرموده اند. براستى كه انتخاب يك آيه و چهل حديث، از اين گنجينه ژرف و بى پايان دشوار است.
تعبيراتى كه در متن احاديث در باره وحى الهى و قرآن به كار رفته، بسيار ژرف و زيبا و دلنشين و جامع است.
آنچه در زير مى آيد، توصيفاتى است كه از متن رواياتِ قرآنى برگرفته شده است. به فرموده اولياء دين، قرآن، كلام خدا و كتاب خداست، نور درخشنده الهى و تجلّيگاه خداست، نشان دهنده راه خدا، ريسمان محكم الهى، قانون پروردگار، نسخه شفابخش و نشانه لطف خداوند به بشر است. قرآن، آيتى از عظمت و بزرگوارى خدا و معجزه جاويد اوست.
قرآن، پرچم نجاتبخش، كتاب عبرت و آموزش و بيان و تبيان است. قرآن، كتاب هدايت و ارشاد است.
كتاب بشارت و انذار، توحيد و موعظه، آگاهى و اخلاق است. نورى است بى ظلمت، هدايتى است بى گمراهى و گنجى است بى پايان.
قرآن، كتاب علم و احكام و تاريخ و تحليل تاريخى است. كتاب سياست و حكومت، شعور و تدبّر و تفكّر است.
كتاب صلح وجهاد، كتاب مبدأ و معاد، كتاب ايمان و اعتقاد است. مونس انسان در تاريكيهاى جهل و هادى انسان در بيراهه هاى زندگى است.
كتاب ميزان، قسط، عدل، حق، يقين، راه راست و صراط مستقيم است. حالات گذشتگان را براى عبرت آيندگان بازمى گويد.
به عمل كنندگان «مؤمن» و «صالح»، وعده فلاح و رستگارى و عزّت و سربلندى مى دهد. كتاب دعوت و رشد، تقوا و صلاح، حيات و خلود است.
كتاب ظاهر و باطن،
كتاب دنيا و آخرت، كتاب طبيعت و ماوراء طبيعت، غيب و شهود، خدا و مردم است.
اسوه و الگوى خصال نيك و اعمال شايسته و امر به معروف و نهى از منكر و عبرت و اعتبار است. راه به سوى بهشت را مى نمايد و از راه دوزخ باز مى دارد.
استوارترين راه و صراطى است كه خداوند به آن دعوت نموده است. كتاب دين و سنّت هاى جاودان الهى است.
كتاب اخلاق و عرفان و فقه و قانون است. كتاب فصاحت و بلاغت و حكمت و حكومت است.
كتاب «انسان» است. و راهى به سوى جبروت و ملكوت نشان مى دهد.
انيس تنهاييها و مونس وحشتهاى انسان است. آرى ... دهها عنوان ديگر مى توان برشمرد، كه هر يك گوشه اى از عظمت و عمق و تعاليم و مفاهيم اين كتاب مقدس و معجزه ماندگار حضرت رسالت را نشان مى دهد.
اميد است كه توفيق خدايى شامل شود، تا با «قرائت»، «آموزش»، «شناخت»، «فهم» و «عمل» به اين كتاب آسمانى، در مسير سعادت و كمال قرار گيريم.

 

بخش اوّل:

 

اهميت و جايـگاه قـرآن

 هدايت و قرآن

 

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آلهفرمود: من دو چيز در ميان شما باقى گذاشتم، تا وقتى كه به آن دو چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد: يكى قرآن، ديگرى خاندانم.

 بـرتـرى قـرآن
 

رسول خدا صلي الله عليه و آلهفرمود: بـرترى قـرآن بر سـاير سخـنها هـمانند برترى خدا بر مخـلوقات اوسـت.

 
 احتـرام قـرآن
 

رسـول اكرم صلي الله عليه و آلهفرمود: قـرآن جز خـدا بهترين و برترين چيـزهاست، كسى كه احـترام قـرآن را نـگهدارد به خدا احـترام كرده است، و كسـى كه حـرمت قـرآن را نـگه ندارد نسبت به خدا بى حرمتى كرده اسـت، احـترام به قـرآن در پيشـگاه الهى هـمانند احتـرام پـدر بر فـرزند اسـت.

 
 رمـز جاودانگى قــرآن
 

امام هشتم عليه السلام از امام كاظم عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: مردى از امـام صادق عليه السلامپـرسيد چگونه است كه قـرآن هـر چه خـوانده و منتشـر مى شـود جز بر تازگى و طـراوتش افـزوده نمى شـود؟ امام صـادق عليه السلام فرمود: زيرا خـداوند آنرا براى زمان و مردم خـاصى قرار نـداده اسـت، بنـابراين در هر عصـرى نو، پيـش هر ملتى تا روز قيـامت تازه و شـاداب اسـت.

 رهـبرى قـرآن
 

پيامبر گرامى اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: بر شما باد قرآن، پس آنرا رهبر و پيشواى خود قرار دهيد، زيرا آن، سخن پروردگار جهانيان است. از طرف اوست و بسوى او برمى گردد، بنابراين به متشابهات آنها هم ايمان آوريد و از ضرب المثلهاى آن پند گيريد.

 محتواى قـرآن
 

امام على عليه السلام فرمود: تـاريخ گـذشتگان و آيـندگان و بـرنامه زنـدگى شـما در قـرآن اسـت.

 شـفاى قـرآن
 

پيامبر بزرگوار صلي الله عليه و آله فرمود: بر شما باد به قرآن، چون قرآن، شفاى سودمند، و داروى پربركت است و نگهبان كسى است كه به آن چنگ مى زند، و نجاتبخش كسى است كه از آن پيروى كند.

  نـور قـرآن
 

امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: در اين قـرآن چراغـهاى روشـن (هـدايت) و داروى شـفابخش دلهـاست.

 
 مـيزان بـودن قــرآن
 

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اى مردم آنچه از من براى شما نقل مى شود چنانچه هماهنگ با قرآن بود بدانيد گفتار من است و اگر مخالف با محتواى قرآن بود گفته من نيست.

 
 

بخش دوّم:

 

حاملان قرآن و مسئوليت آنان

شرافت قرآنيان

 

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آلهفرمود: قرآنيان و شب زنده داران، بزرگواران امّت من هستند.

 حامـل قـرآن
 

پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهفرمود: حامل و حافظ قرآن پرچمدار اسلام است، كسى كه او را احترام كند خدا را گرامى داشته است، كسى كه به او اهانت كند مورد لعن و نفرين خدا خواهد بود.

 مقـام قـرآن دانـان
 

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: قرآنيان بالاترين مقام انسانى بعد از پيامبران و فرستادگان الهى را دارند، پس حقوق آنان را كم ندانيد، زيرا در پيشگاه الهى داراى منزلتى هستند.

 حاملان و آموزگاران قرآن
 

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: حاملان قرآن همان آموزگاران سخن خدا و دربركنندگان نور خدايند، كسى كه آنان را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و كسى كه نسبت به آنان دشمنى كند با خدا دشمنى كرده است.

 
 مسئوليت قـرآن خـوان
 

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اى جامعه قرآن خوانان! در مورد آنچه از قرآن خداوند بر دوش شما نهاده تقواى الهى را پيشه كنيد، زيرا من و شما مسئوليم، من مسئول ابلاغ رسالتم و از شما در باره آنچه از كتاب خدا و سنّت من داريد سؤال خواهد شد.

 
 قـرآن و وظائف ما
 

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: قرآن و شگفتيهاى قرآن و مفاهيم آن را بياموزيد. مفاهيم قرآن همان واجبات و حدود آن است، زيرا قرآن برپنج وجه نازل شده است: حلال و حرام و محكم و متشابه و ضرب المثلها، به حلال قرآن عمل كنيد، و حرام را رها كنيد، به محكمات عمل كنيد و متشابه آن را واگذاريد و از ضرب المثلها پند گيريد.

 قرآن براى عمل
 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه قرآن را بياموزد و به آن عمل نكند و دنيا دوستى و زينت آن را بر قرآن ترجيح دهد سزاوار خشم خداوند است، و در رديف يهود و نصارى قرار خواهد داشت كه كتاب خدا را پشت سر انداختند.

 قاريان و اميران
 

امام صادق عليه السلام به نقل از پدرانش فرمود: دو گروهند كه اگر اصلاح بشوند امّت من اصلاح خواهند شد و چنانچه فاسد شوند امت را فاسد خواهند كرد: حاكمان و قاريان قرآن.

 قرائت بـدون عـمل
 

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه قرآن بخواند و به آن عمل نكند خداوند او را روز قيامت كور محشور خواهد كرد.

 قـرائت قـرآن و گناه
 

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه قرآن بخواند و بعد حرام بخورد و بنوشد يا محبّت و زينت دنيا را بر آن برترى دهد مستوجب خشم الهى مى شود مگر اينكه توبه كند، و اگر بدون توبه بميرد، روز قيامت قرآن با او به محاجّه برمى خيزد و تا او را محكوم نكند دست برنمى دارد.

 
 

بخش سوّم:

 

 آمـوزش قــرآن

 

آمـوزش قـرآن

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بهترين شما كسى است كه قرآن آموزد و آن را آموزش دهد.

 
 ارزش آموزش قــرآن
 

امام صادق عليه السلام فرمود: اگر كسى از قرآن يك حرف بياموزد، خداوند براى او ده حسنه مى نويسد، و ده گناه از او مى بخشد، و ده درجه او را بالا مى برد، فرمود: نمى گويم، در مقابل هر آيه، بلكه در مقابل هر حرفى مانند «باء» يا «تا» يا همانند آنها.

 ثمرات يادگيرى قــرآن
 

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر خواستار زندگى سـعادتمندان، و مـرگ شهيدان و نجات روز محـشر، و سـايه در روز قـيامت و هـدايت در روز گـمراهى هستيد پس قـرآن بياموزيد، زيرا آن گفـته خـداى مهربان و ايمنى از شيـطان و موجب برترى و وزنه خوبـيهاى شـما است.

 فهم قرآن همراه آمـوزش
 

حضرت على عليه السلام فرمود: قـرآن را بيـاموزيد كه نيـكوترين گفـتار است، و در آن دانـا و آگاه شـويد كه بـهار دلهـاست و از نور آن شـفا بخواهيد، كه شـفا بخـش دلهـاست، آن را خـوب بخوانيد چون مفيدترين قصّـه هاسـت.

 مؤمن و آموزش قــرآن
 

امام صادق عليه السلام فرمود: شايسته است كه انسانِ مؤمن نميرد تا قرآن را بياموزد يا در حال آموزش آن باشد.

 

بخش چهارم:

 

قـرائت قـرآن

 روخوانى قـرآن

 

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: برترين عبادت امّت من روخوانى قرآن است.

 
 فضيلت قـرائت قــرآن
 

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى سلمان! بر تو باد خواندن قرآن، زيرا قرآن خواندن كفّاره گناهان و سپرى در مقابل آتش و بازدارنده از عذاب است.

 
 روزى پنجاه آيه
 

امـام صـادق عليه السلام فرمود: قـرآن، عـهدنامه خدا به بنـدگان اوست، پس شايسته است مســلمان در عـهدنـامـه اش بـنگرد، و روزى پنـجـاه آيـه از آن بخـواند.

 انس با قـرآن در جـوانى
 

امـام صـادق عليه السلام فرمود: مؤمـنى كه در جـوانى قـرآن بخـوانـد، قـرآن با گـوشت و خـون او مـخــلوط مـى شــود، و خــدا او را بــا ســفيـران بـزرگـوار و نيـكوكار قـرار مـى دهـد و روز قيـامت قـرآن مـدافـع اوسـت.

  رمضان بهار قـرآن
 

امام باقر عليه السلام فرمود: هـر چيـزى بـهارى دارد و بـهار قـرآن مـاه مـبارك رمـضـان اسـت.

 
 قــرآن در ماه رمضان
 

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه در ماه مبارك رمضان يك آيه قرآن بخواند پاداش او همانند كسى است كه قرآن را در ماههاى ديگر ختم كرده است.

  خانه و قرآن
 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خانه اى كه در آن قرآن خوانده شود فرشتگان وارد آن مى شوند، و شيطانها از آن دور مى شوند، و اهل آن در آسايش قرار مى گيرند و به خير و بركت آن خانه افزوده مى شود و از بديها و آفات آن خانه كاسته مى شود. و خانه اى كه در آن قرآن نخوانند، محلّ حضور شياطين و دورى فرشتگان مى شود و بر اهلش تنگ مى شود و شرّش بسيار و خيرش اندك خواهد شد.

نورانيت خانه و قــرآن

امام صادق عليه السلام فرمود: خانه اى را كه مسلمانى در آن است و قرآن تلاوت مى كند اهل آسمان آنرا مى بينند همانگونه كه مردم دنيا ستاره نورانى را در آسمان مى بينند.

 گـوش دادن به قـرآن
 

امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه حرفى از كتاب خدا را بشنود بدون آن كه بخواند خداوند حسنه اى براى او مى نويسد، و گناهى را از او مى بخشد، و يك درجه او را بالا مى برد.

 آداب قرائت قـرآن

امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه به آيه اى كه ياد بهشت است رسيدى از خدا بهشت بطلب، و وقتى به آيه اى كه يادآور آتش است رسيدى از آن به خدا پناه ببر.

 آهـنگ قـرائت قـرآن
 

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: قـرآن را با صـدا و آهنگ عـربى بخوانيد.

 
 مقـام حافـظ قـرآن
 

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: تعداد درجات بهشت به تعداد آيه هاى قرآن است، هنگامى كه اهل قرآن وارد بهشت شود به او گفته مى شود قرآن بخوان و بالا برو، براى هر آيه اى درجه اى است، بنابراين بالاترين درجه از آنِ حافظان قرآن است.

  روخوانى يـا از حفـظ ؟
 

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه از رو قرآن بخواند، خدا براى او دوهزار حسنه مى نـويسد، و كسـى كه آنـرا از حـفظ بخـواند هـزار حسنه نوشـته مى شـود.

 پاداش ختـم قـرآن
 

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: وقتـى كسى قرآن را ختم كند، در آن هنگام هزار فرشته بر او درود مى فـرستـند.

 
قرائت غلط
 

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: قـارى چنـانچه قـرآن را غلط يا اشتباه يا با لحن غير عربى بخواند فـرشته آنرا هـمانطور كه نازل شده (صحيح و كامل) مى نويـسد. 

فراموشى قرآن

 

 40  - قالَ النَّبىُ صلي الله عليه و آله: «اَلا وَ مَنْ تَعلَّمَ القُرْآنَ ثُمَّ نَسِيَهُ مُتَّعَمِّداً لَقَى اللّهَ يَوْمَ الْقيامَةِ مَغْلوُلاً يُسَلِّطُ اللّهُ عَلَيْهِ بِكُلِّ آيَةٍ نَسِيَها حَيَّةً تَكُونُ قَرينَتُهُ اِلَى النّارِ اِلاّ اَنْ يُغْفَرَ لَهُ». 

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: توجّه! توجّه! كسى كه قرآن را ياد بگيرد بعد بطور عمد (به خاطر سهل انگارى) فراموش كند روز قيامت دست و پا بسته خدا را ملاقات مى كند، و خدا در مقابل هر آيه اى كه فراموش كرده مارى بر او مسلّط مى كند كه تا آتش جهنّم همراه او خواهد بود مگر اينكه آمرزيده شود.

  { صلوات+عج }

 

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : سه شنبه 17 آذر 1393
زمان : 22:4
نذر جالب میرزا جوادآقا ملکی تبریزی در حق شهروند آلمانی


 

 

نذر جالب میرزا جوادآقا ملکی تبریزی در حق شهروند آلمانی

 

زمانی میرزا جواد آقا ملکی تبریزی برای فردی که ساکن کشور آلمان بود و همسرش بچه‌دار نمی‌شد، نذری کرد. بعد از مدتی آن فرد همراه با فرزندش خدمت میرزا جوادآقا ملکی رفت و پرسید چه نذری برای من کردید؟

 

 

 

 

   حجت‌الاسلام علی یعقوبی از پژوهشگران مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی در گفت‌وگو با خبرنگار آیین و اندیشه  در پاسخ به این پرسش که اگر کسی دارای فضایل اخلاقی اعم از صبر، بخشش، سخاوت و اخلاق خوش باشد اما به دلیل داشتن خانواده نه چندان مذهبی، در انجام واجبات و ترک محرمات کوتاهی کند آیا این فرد می‌تواند بدون حساب و کتاب وارد بهشت شود، گفت: یکی از مواردی که پوزه شیطان را به خاک می‌مالد و در به بهشت رفتن انسان‌ها تسریع می‌کند، سخاوت است.

وی اظهار داشت: پیامبر اکرم(ص) به فرزند حاتم طایی این مطلب را فرمودند: با توجه به اینکه پدر شما سخاوت زیادی داشت آنچه که باعث می‌شود پدر شما به جهنم نرود سخی بودن و سخاوت بیش از اندازه ایشان بوده است. لذا حضرت رسول(ص) چیزی که به صراحتاً مشخص کند حاتم طایی اهل بهشت است یا خیر را بیان نفرمودند.

این پژوهشگر مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی با تأکید بر اینکه متن آیات و روایات ما صراحتاً در برخی از موارد، ولایت امیرالمؤمنین (ع) و نماز را شرط بهشتی شدن افراد معرفی می‌کند، عنوان کرد: فردی نزد امام صادق (ع) آمد و از اخلاق بد فرد دیگری شکایت کرد و به حضرت گفت: عاقبت این فرد چگونه خواهد بود و ارزیابی شما از رفتار وی چیست؟ حضرت فرمود آیا ایشان اهل نماز است یا خیر؟ آن شخص پاسخ داد: بله اهل نماز است و از این رو  امام صادق (ع) فرمودند اکنون که اهل نماز است عاقبتش ختم به خیر می‌شود.

وی تصریح کرد:‌ سخاوت و بخشش بسیار، نیکو است و اگر به حد بسیار فراتر از توان شخص برسد مانند حاتم طایی ثمره آن این است که فرد به جهنم نمی‌رود اما لزوماً بدین معنا نیست که او حتماً به بهشت می‌رود. لذا خداوند مسیر بهشت را مشخص کرده و فرموده هر کس از آن تخطی کند خط قرمز محسوب می‌شود که ممکن است در صورت عبور از این خطوط قرمز سرنوشت خوبی در انتظار فرد نباشد.

یعقوبی با اشاره به وجود برخی از اعمال و ادعیه در مفاتیح‌الجنان، در خصوص اینکه اگر فرد آنها را انجام دهد بدون حساب و کتاب وارد بهشت می‌شود، گفت: وقتی مفاتیح الجنان را می‌گشاییم به طور مثال، اعمالی با عنوان اعمال روز عید غدیر خم مواجه می‌شویم که این کلام از تکریم و پذیرش ولایت امیر‌المؤمنین(ع) حکایت دارد که بیانگر اهمیت و جایگاه مسئله ولایت است.

وی ابراز داشت: گاهی اوقات این سؤال برای برخی از افراد به وجود می‌آید اینکه چرا دعاهای ما مستجاب نمی‌شود؟ در پاسخ به این دسته از افراد باید گفت همانطور که می‌دانیم «مفاتیح‌الجنان» کلید بهشت است «مفاتیح» به معنای کلید و «جنان» به معنای بهشت است آیا به نظر شما رفتن به بهشت تنها با خواندن یک یا چند دعا میسر خواهد شد مگر دین ما فقط یک دعا است؟! در حالی که دین اسلام گزینه‌های مختلفی همچون نماز، خمس، حج، ذکات، جهاد، احسان، احترام به پدر و مادر و ... دارد که همه این موارد باید رعایت شود نه اینکه یک طرفه خیمه دین را بگیریم و جانب دیگر آن را رها کنیم.

این مدرس حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: خداوند متعال در اولین آیات از قرآن کریم می‌فرماید: «ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ» این کتاب با آن جامعیتی که دارد برای متقین است و در جای دیگر می‌فرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا» لذا همین قرآنی که برای مؤمنین شفا و رحمت است برای گروهی از انسان‌ها چیزی جز خسارت نیست. بنابراین قرآن کریم شمشیر دولبه‌ای است و اینطور نیست که هر کس آیات قرآن را خواند به طور مثال مریضش شفا یابد.

وی ادامه داد: یکی از افراد به بنده می‌گفت من هر وقت دعای «سریع‌الإجابه» را می‌خوانم یکی از بستگانم فوت می‌کند! در اینجا باید گفت که دعا یک رابطه دو طرفه است و نباید انتظار داشت که هر موقع شخص یک دعایی را می‌خواند فواید و آثاری که برای آن دعا ذکر شده همگی در حق فرد، ساری و جاری شود بلکه این موضوع به خود شخص بستگی دارد.

پژوهشگر مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی گفت: زمانی میرزا جواد آقا ملکی تبریزی برای فردی که ساکن کشور آلمان بود و همسرش بچه‌دار نمی‌شد، نذری کرد و بعد از مدتی آن فرد همراه با فرزندش خدمت میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رسید و از ایشان هزینه ادا کردن نذرش را درخواست کرد و گفت: بفرمایید چه نذری برای بنده کرده‌اید تا من هزینه نذر را پرداخت کنم. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی فرمودند که من فقط یک صلوات برای شما نذر کرده بودم!

وی اظهار داشت: شما حساب کنید ما هزاران صلوات نذر می‌کنیم اما هیچ اتفاقی نمی‌افتد ولی چگونه است میرزا جواد آقا ملکی تبریزی با یک صلوات موجبات اجابت درخواست یکی از بندگان خدا را فراهم می‌کند. پس این امور برای افرادی است که زمینه و ضمیر قلبشان مساعد باشد تا دعاها در آن موثر افتد. از این رو صرف دعا خواندن و یا به کسی کمک کردن خوب است و چه بسا ممکن است موجب نجات انسان شود اما هیچ تضمینی برای بهشتی شدن افراد وجود ندارد.

 

{صلوات+عج}



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : دو شنبه 8 شهريور 1393
زمان : 11:28
غزل زیبای سروده شده توسط امام راحل و جواب مقام معظم رهبری


 

 

تو که خود خال لبی ، از چه گرفتار شدی ؟ !

 

 

 

 

 

 

غزل زیبای سروده شده توسط امام راحل

و جواب مقام معظم رهبری با شعر

 

 

امام خمینی(ره) :


من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فكنده است به جانم، شررى
كه به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا كَندم و بر تن كردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر كه از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددكار شدم

بگذارید كه از بتكده یادى بكنم
من كه با دست بت میكده بیدار شدم



رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای:


تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب دل مایی ز چه بیمار شدی

تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو دیدار شدی

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به خلق یار شدی

 

 {صلوات+عج}

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : دو شنبه 8 شهريور 1393
زمان : 11:27
در سايه سار بلند قامتان - سخنان حضرت امام خمینی(ره) درباره شهادت و شهیدان


 

در سايه سار بلند قامتان

 

شهدا، شاهد برباطن وحقيقت عالمند وهم آنانند كه بديگران حيات مي بخشند.

                                                                                               امام خميني (ره)

 

 

 

 

 امام خمینی(ره)  و شهیدان

 

   امام خمینی به عنوان معمار تجدید حیات اسلام در عصر حاضر و برافراشته نمودن پرچم اسلام در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی نقش بسزایی در احیاء ارزشهای والای اسلام داشتند. در این بین یكی از واژه هایی كه توانست نقش حیاتی و محوری در سرنوشت اسلام و انقلاب اسلامی ایفا نماید همانا واژه ایثار و شهادت بود كه این مفهوم توسط رهبران انقلاب و در راس آنها امام خمینی(ره) به خوبی تبیین  گردید و به بركت همین مفاهیم بود كه ملت ایران توانست در مقابل دشمنان خارجی قد علم نماید. گستردگی موضوع شهادت و تاثیر آن در سرنوشت انقلاب و جامعه به حدی بود كه موجب تشكیل نهادی به نام بنیاد شهید انقلاب اسلامی گردید تا بتواند ارزشها و فضیلتهای جهاد و شهادت را حفظ و در جامعه تعمیم و گسترش دهد. به راستی كه این بنیاد در اهداف و اساسنامه خود حفظ فرهنگ شهادت را بر خود فرض دانسته و ماموریت اصلی آن حفظ و ترویج فرهنگ شهادت است. لذا برای تامین و تضمین چنین هدف والائی تنها راه ممكن، نصب العین قرار دادن سخنان بزرگان از جمله حضرت امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری در تمام ابعاد و شئون می باشد. اینك به فرازهایی از این سخنان اشاره می نمائیم.

 

فرازهایی از سخنان حضرت امام خمینی(ره) درباره شهادت و شهیدان :

 

    خاصیت طبیعی شهادت، ایجاد برکت و تداوم و گشایش در حرکت به سمت تعالی و کمال است. اینکه خداوند متعال در قرآن شهید را زنده معرفی میکند و در عرف اسلامی و اصطلاح شرعي به کشته‌ی راه خدا - شهید یعنی شاهد، ناظر و حاضر - این به این معناست که خون شهید ضایع نخواهد شد؛ شخصیت شهید که تبلور همان آرمانهای او و آرزوهای اوست، از میان مردم رخت بر نخواهد بست؛ این خاصیت شهادت است. آن کسانی که این حقیقت را از بن دندان درک کرده‌اند و تصدیق کرده‌اند، برای آنها کشته شدن در راه خدا به هیچ وجه ضایعه به حساب نمی‌آید؛ بلکه یک افتخار است، یک اقبال بزرگ است؛ آن را میخواهند، آن را از خدا میطلبند؛ آن را مثل یک حاجت بزرگ، در ذکر و مناجاتِ خودشان با خدا مطرح میکنند .

 

« شهادت عزت ابدی است »

 

ارزش شهادت _ شهيد _ مزارشهيد _ امام و شهدا _

جايگاه خانواده شهدا _ ملت شهيد پرور _ بنيادشهيد _ وظيفه مردم

 

 ارزش شهادت :

((از شهادت باكی نیست … شهادت ارثی است كه از اولیا ما به ما می رسد.))

 ***

((شهادت فخر اولیا بوده است و فخر ما.))

 ***

شهادت عزت ابدی است، حیات ابدی است. آنها از شهادت بترسند و از مردن بترسند كه مردن را تمام می دانند و انسان را فانی.))

 ***

شهادت هدیه ای است از جانب خدای تبارك و تعالی برای آن كسانی كه لایق هستند و دنبال هر شهادتی باید تصمیم ها قوی تر بشود.

 ***

ملتی كه شهادت برای او سعادت است پیروز است.

 ***

آنكه شهادت را در آغوش، همچون عزیزی می پذیرد، آن كوردلان نمی توانند مقابله كنند.

 ***

خط سرخ شهادت آل محمد و علی است و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است.

 ***

همین شهادتها پیروزی را بیمه می كند، همین شهادتهاست كه دشمن شما را رسوا   می كند در دنیا.

 ***

شهادت در راه خدا چیزی نیست كه بتوان آن را با سنجش های بشری و انگیزه های مادی ارزیابی كرد.

 ***

خداوندا این دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز و ما را هم از وصول به آن محروم مكن.

 ***

عزیزان من! از فدائی دادن و نثار جان و مال در راه خدا و اسلام و ملت مسلمان نهراسید كه این شیوه پیغمبر عظیم الشان و اوصیاء و اولیاء آنان بوده و خون ما رنگین تر از خون شهدای كربلا نیست.

 ***

این حس جلو آمدن برای اسلام و شهادت بود كه ما را به پیروزی رساند.

 ***

    شهید :

 امیدوارم كه این شهدا در نامه ای كه اسم شهدای بدر و كربلا نوشته می شود اسم اینها نوشته شده باشد.

 ***

رحمت سرشار خداوند متعال بر شهدای فضیلت، شهدایی كه با نثار خون خود درخت با بركت اسلام را آبیاری نمودند.

 ***

مگر شهادت هم نگرانی دارد؟ ما دوستانمان كه شهید شدند در جوار رحمت حق هستند، چرا برای اینها دل تنگ باشیم؟

 ***

چه سعادتمند بودند این شهیدان كه دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نموده و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند.

 ***

خون سلحشوران كوخ نشین، كاخهای ستم را درهم كوبید.

 ***

خوشا به حال آنان كه با شهادت رفتند، خوشا به حال آنان كه در این قافله نور، جان و سر باختند، خوشا به حال آنهایی كه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.

بدا به حال آنهایی كه از كنار این معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی ساكت و بی تفاوت و یا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند .

 ***

رحمت خداوند بر این مجاهدین عظیم الشان كه شهادتشان پیروزی اسلام را بیمه  می كند .

 ***

   مزار شهید :

 همین تربت پاك شهیدان است كه تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.

 ***

  امام و شهدا :

 از خداوند می خواهم مرا در كنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد.

 ***

  جایگاه خانواده شهدا :

 درود خداوند بر خانواده هایی كه با صبر و شكیبائی و مقاومت و با تقدیم عزیزان خود به خدا و اسلام، بزرگترین حماسه های تاریخ معاصر را ترسیم كرده و می كنند.

 ***

مادران و پدران و فرزندان و همسران این شهدا ، چون قهرمانان صدر اسلام به شهادت اینان افتخار می نمایند و چون كوهی در مقابل حوادث ایستاده اند.

 ***

كدام تحولی بالاتر از اینكه پدران و مادران و همسران شهیدان ما از فراق عزیزان خود شكوه نمی كنند ولی غبطه و حسرت دوری از قافله شهدا را بر زبان دارند.

 ***

خانواده های شهدا تا همیشه تاریخ، این مشعلداران راه اولیا ، افتخار روشنائی طریق الی الله را به عهده گرفته اند.

 ***

كارنامه نورانی شهادت و جانبازی عزیزان شما گواه صادقی بر كسب بالاترین امتیازات و مدارج تحصیلی معنوی آنان است كه با مهر رضایت خدا امضا شده است.

 ***

  ملت شهید پرور :

 ملتی كه خواهران و مادران دلیرش افتخار به مرگ جوانان برومندش می كند كه در صف شهدا هستند پیروز است.

 ***

شما ملت ایران كه با خون خود، با جوانهای خود، اسلام را بیمه كردید، دست اجانب را قطع كردید، شما بر همه ملت ما منت دارید، من از همه شما منت می كشم، من خادم همه شما هستم.

 ***

پیروز است ملتی كه راه خود را كه صراط مستقیم انسانیت است یافته و در راه آن به جهاد مقدس برخاسته است.

 ***

ملتی كه برای اقامه عدل اسلامی و اجرای احكام قرآن مجید و كوتاه كردن دست جنایتكاران ابرقدرت و زیستن با استقلال و آزادی قیام نموده است خود را برای شهادت و شهید دادن آماده نموده است و به خود باكی راه نمی دهد كه دست جنایتكار ابرقدرتها از آستین مشتی جنایتكار حرفه ای بیرون آید و بهترین فرزندان راستین او را به شهادت رساند.

 ***

كسانی كه برای هدف و عقیده جهاد می كنند و از میهن عزیز خود دفاع می نمایند از شهادت این عزیزان هراسی به خود راه نمی دهند.

 ***

در هر شهادتی، ملت متعهد به اسلام و كشور مصصم تر و در صحنه حاضرترند … ملت وفادار، شهادت را در راه خداوند با آغوش باز پذیرا هستند.

 ***

ملتی كه سالار شهیدان را پیشوا و ایثار و فداكاری را سلاح و شهادت را سبب جاودانگی خود می داند از چه می ترسد و با چه كسی جز خدا معامله می كند؟

 ***

    بنیاد شهید :

 بنیاد شهید از همه بنیادها افضل است برای اینكه شهید از همه افراد افضل است.

 ***

ارزش هر خدمتی موافق ارزش آن كسی است كه برایش خدمت می كنیم.

 ***

خدمت در بنیاد شهید در راس خدمتهاست.

 ***

شما كه خدمت به شهید می كنید و بنیاد شما كه بنیاد شهید است قدر این بنیاد را بدانید و قدر این خدمت را بدانید … خدمت شما به آنها خدمت به نبی اكرم است، خدمت به انبیاست.

 ***

   وظیفه مردم :

 این ملت بزرگ ایران است كه با قامتی استوار بر بام بلند شهادت و ایثار ایستاده است و هر روز نشاط و تحرك و فریاد او برای ادامه راه بیشتر می شود.

 ***

خداوند تعالی به همه ما توفیق تحمل مصائب و توان ادامه راه پرفروغ شهیدان را بیشتر از پیش كرامت فرماید و توطئه و مكر ستمگران را به خودشان برگرداند. و ملت پركرامت اسلام را در مسیر جهاد و شهادت ثابت قدم نگه دارد.

 ***

من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می كنم كه نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش كسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند.

 ***

شما این همه شهید دادید تا آزادی و استقلال را به دست آورید و باید با چنگ و دندان این آزادی و استقلال را حفظ كنید.

 ***

  جهت اداي دين و خوشه چيني از خرمن معرفتي شهدا كه شمع فروزان راه سعادتند ، زندگينامه و وصيتنامه اين ستارگان آسمان ايمان و شجاعت را در ادامه ميآوريم و از همه خانواده معظم شهداي اصحاب قرآني تقاضا داريم كه با ارسال زندگينامه و وصيتنامه عزيزانشان ، ما را در اين مهم ياري نمايند .

 

     

  مقام معظم رهبري امام خامنه اي :

 

      . با اين ستاره ها ( شهيدان ) راه را ميتوان پيدا كرد                                  

             

 



:: موضوعات مرتبط: در سايه سار بلند قامتان، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : سه شنبه 20 مرداد 1393
زمان : 12:43
وصیتنامه - زندگینامه فرمانده یگان (ش- م- ر) لشکر امام حسین(ع)
| ادامه مطلب...

 

 

 

السلام علیک یا ثارالله

 

 

السلام علیکم یا انصار اباعبدالله

 

 

 

 

                                                                                              

 

وصیتنامه  -  زندگینامه

 

سردار رشید اسلام شهید محمد هاشم یاوری

 

فرمانده یگان (ش- م- ر) لشکر امام حسین (ع)

 

معاون قهرمان جبهه هاي نبرد حق عليه باطل ، شهيد بزرگوار خرازي

فرمانده لشكر امام حسين (ع)

 

 

  ادامه مطلب ... : وصيتنامه - زندگينامه - خصوصيات اخلاقي و خاطرات ماندني -

شهيد از زبان همرزمانش .

 

 



:: موضوعات مرتبط: وصیتنامه - زندگینامه فرمانده یگان (ش- م- ر) لشکر امام حسین(ع)، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : چهار شنبه 19 مرداد 1393
زمان : 1:5
گفتاری از مرحوم آیت‌الله بهجت(ره) : دعایی که از تعجیل در فرج مهمتر است


 

گفتاری از مرحوم آیت‌الله بهجت (ره)  :

 

دعایی که از تعجیل در فرج مهمتر است

 

مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور اوست؛

چون مردن تنها قطع حیات دنیای چند روزه فانی است؛ اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدی است.

 

 

در میان اعمال عبادی دعا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است چرا که بهترین و والاترین کارها نزد خداوند با اوست. دعا نشان‌دهنده شناخت و معرفت خالق است، دعا بیانگر عجز و ضعف انسان در برابر خداوند است و به واسطه ادای نمازهای واجب، روزانه ده بار ذات اقدس اله را به این عبارت می‌خوانیم :  [اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ]

 دعا زمینه جلب رحمت الهی است

خداوند متعال در آیات قرآن می‌فرماید : هرگاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، بگو من نزدیکم و دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا بخوانداجابت می‌کنم، پس آنان باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.از این رو در آستانه فرارسیدن شب‌های قدر، شب‌های دعا و مناجات، توصیه‌هایی را از آیت‌الله محمدتقی بهجت (ره) آن سالک طریق الهی برای علاقه‌مندان بیان می‌شود:

 

چگونه می‌شود کاری بدون مقدمات و شرایط انجام گیرد؟ اگر می‌خواهید دعا کنید و واقعاً دعا و خواستن از خدا باشد، دعا تشریفاتی دارد.

 

برای دعا این امور لازم است :

 

1  -  ثنا و تعظیم و تمجید ساحت مقدس حضرت حق تبارک و تعالی.

2  - اقرار به گناهان و اظهار ندامت از آن که تقریباً به منزله توبه یا ملازم آن است.

3  - صلوات بر محمد و آل محمد (ص) که وسیله و واسطه فیض هستند.

4 - بکاء و گریه، اگر نشد تباکی ولو خیلی مختصر

و بعد از اینها درخواست حاجت که در این صورت برآورده شدن حاجت برو و برگرد ندارد.

 

البته اگر این مطلب (یعنی ثنا، تعظیم و تمجید ...) در سجده باشد، مناسب‌تر است و تأثیر بکاء در این زمان به جایی می‌رسد که در عمل «ام داود» و نیز در قنوت وتر آمده است: [فإنّ ذالک علامة الإجابه]؛ این نشانه مستجاب شدن دعا است.

همچنین در اذن دخول ائمه اطهار (ع) نیز وارد شده است [فهو علامة الاذن ] این علامت اذن است. یعنی راه تکوینی است به خدا و ارتباط با غیب است، البته برای کسی که این مطلب را باور کند.

 آیا می‌شود همانگونه که به هنگام گرسنگی و تشنگی، به آب و نان احساس احتیاج می‌کنیم بلکه بیشتر از آن برای رفع گرفتاری‌های اهل ایمان احساس احتیاج به دعا برای آنان بکنیم؟! اگر بی‌تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاری‌ها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود.

چقدر رحمت خداوند شامل حال کسانی است که بی‌تفاوت نباشند و برای رفع این همه ابتلائات و بلاهایی که مسلمانان و بر اهل ایمان وارد می‌شود، گریه و تضرع و ابتهال کنند! ما باید در حال رخاء و آسایش، حالت ابتهال و تضرع و توسل داشته و ملتجی و شاکر باشیم تا در حال شدت و گرفتاری به فریاد ما برسند و گرنه همان بلا و گرفتاری به سراغ ما می‌آید.

این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است که در زمان غیبت خوانده شود که: « یا اَللّهُ یا رَحمانُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دینِکَ »؛ ای خدا، ای رحمت‌گستر، ای مهربان، ای گرداننده دل‌ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار گردان!

در گرفتاری‌ها و ابتلائات، انسان چاره‌ای جز توسل به خدا و پناه آوردن آن به آن و لحظه به لحظه به خدا ندارد، ما باید از خدا بخواهیم که ما را آن به آن، از جمیع آفات و بلیات معنویه و صوریه، ظاهریه و باطنیه، دنیویه و اخرویه سالم و محفوظ بدارد. اگر انسان راستی راستی برای مؤمنین و مؤمنات دعا کند و برای خودش دعا نکند، مَلَک و فرشته‌ای برای او دعا می‌کند.

باید کسانی که حاجت مهمه‌ای دارند، یکی از همین نمازها و از این عبادت‌هایی که برای حاجت ذکر شده است را بجاآورند و اگر بخواهند تثبیت بکنند، تأیید بکنند و برسند به حاجت خودشان بلاشک، ملتفت باشند بعد از آن طلب حاجت ذکر شده است و اگر بخواهند تثبیت کنند، تأیید بکنند و برسند به حاجت خودشان بلاشک، ملتفت باشند بعد از آن طلب حاجت و نمازها و دعاها بروند به سجود و در سجود سعی کنند به اندازه بال مگسی چشم‌تر بشود، این علامت این است که مطلب تمام شود.

 

هر کس می‌خواهد دعایش مستجاب شود، برای نجات مؤمنین و مؤمنات دعا کند، تا دعای مَلَک که مورد استجابت است، یقیناً مشمول حال او شود!

خداوند بلاها را بدون حکمت و بدون ملاک و مصلحت نمی‌فرستد، بلکه برای دعا و تضرع ما می‌فرستد. بنابراین برای رفع آنها دعا لازم و تضرع به درگاهش مطلوب است.

 دعاهای وارده در امکنه و  ازمنه خاص؛ مکان‌ها و زمان‌های مخصوص اختصاصی نیست، به گونه‌ای که نتوان در وقت و یا جای دیگر خواند؛ بلکه این گونه دستورها به نحو مطلوب است.

 

***** شرط استجابت دعا، ترک معصیت است « أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُم ْ » ،  «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ » ، «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ » .

 

گاهی مصلحت در غیرتعجیل است و گاهی مصلحت در تبدیل به احسن است. داعی (دعا کننده) خیال می‌کند مستجاب نشده است ولی اهل یقین می‌فهمند.

 

مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تاظهور او می‌باشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیات دنیای چند روزه فانی است؛ اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدی از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنم است،

لذا حضرت امیر (ع) در لیلة المبیت از رسول اکرم (ص) می‌پرسد: « أفِی‌ سَلَامَةٍ مِنْ دِینی ‌» ؛ آیا دین من سالم خواهد بود؟ یعنی از استقامت در دین و ثبات ایمان و عقیده تا مرز شهادت را که از خود شهادت بالاتر است، از آن حضرت سؤال می‌کند.

 

لذا همواره باید این دعا در دوران غیبت حضرت مهدی(عج) و در آخر الزمان ورد زبان ما باشد.

این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود ،

که: «« یا اَللّهُ یا رَحمانُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دینِکَ »».

 

{صلوات+عج}

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : یک شنبه 18 مرداد 1393
زمان : 7:24
عامل باز شدن چشم برزخی/ بهترین دعا در شب قدر به روایت پیامبر(ص)


 

عامل باز شدن چشم برزخی

 

*****

 

بهترین دعا در شب قدر به روایت پیامبر(ص)

 

 

شرح فرازي از دعای ابوحمزه ثمالی توسط آيت الله قرهي ( زيده عزه)

 « إِلَهِی رَبَّیْتَنِی فِی نِعَمِکَ وَ إِحْسَانِکَ صَغِیراً وَ نَوَّهْتَ بِاسْمِی کَبِیراً فَیَا مَنْ رَبَّانِی فِی الدُّنْیَا بِإِحْسَانِهِ وَ تَفَضُّلِهِ وَ نِعَمِهِ وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ »

*فردای قیامت، هیچ احدی، ولو معصوم، از خدا طلبکار نیست!

در این فراز از پروردگار عالم می‌خواهیم و عرضه می‌داریم: شما که در دنیا، ما را در احسان، فضل و نعم خود پرورش دادی، خودت هم عفو و کرمت را به من اشاره کردی که بدان در آخرت، من با عفو و کرم، سر و کار دارم.

پروردگار عالم اینجا می‌خواهد نکته‌ای را بیان کند که اگر کسی در دنیا متوجّه شد، می‌داند در آخرت هم همین است و آن نکته این است: فردای قیامت هم امیدتان به من باشد، نه عملتان. کما اینکه در دنیا، من پرورش دادم، فردای قیامت هم اگر عاقل باشید و بفهمید و عبد باشید، می‌دانید که با عفو و کرم من سر و کار دارید.

« نِعَمِهِ وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ »، خدایا! تو در آخرت به عفو و کرمت اشاره فرمودی.

یعنی خداوند می‌فرماید: فردا هم من باید با عفو و کرمم برخورد کنم، نه با عدلم! نه با حساب‌رسی! نه با محاسبه اعمال! که اگر هزاری بگوییم اعمال ما خوب است و فرض هم بگیریم، بالجد خوب باشد، یعنی انسان هیچ عمل زشتی در دنیا انجام ندهد و تالی‌تلو معصوم (نوعی معصوم) بشود؛ باز اگر پروردگار عالم بخواهد به حسابرسی برسد، خلل زیاد است.

از آن طرف اگر خللی هم نباشد، خدا می‌گوید: همه اعمال را انجام دادی، به درستی هم انجام دادی، حالا نوبت من است که ا زتو سؤال کنم: این اعمال را با چه چیزی انجام دادی؟! مثلاً نماز خواندی، قیام، قعود، رکوع، سجود، ذکر و ... با چه بوده؟! با این بدنی که دادم، قیام کردی. با این بدن، رکوع، سجده و ... انجام دادی. با این زبانی که دادم، ذکر گفتی. حالا طلبکاری؟!

تازه این در حالی است که عصمت داشته باشیم و این هم یک فرضی است که برای امثال ما، محال است. البته نمی‌خواهم مأیوس کنم. امّا یک عدّه خاصّی هستند که تالی‌تلو معصوم هستند، خیلی کم هستند.

لذا همه اعمال هم درست باشد و بگوییم از کودکی تا لحظه مرگ در پرده عصمت بوده و این‌چنین جان داده؛ پروردگار عالم اگر بخواهد به حساب‌رسی برسد، امکان دارد خیلی خلل‌ها باشد و آنچه خودش می‌خواسته، انجام نشده باشد. ضمن اینکه می‌فرماید: این اعضاء و جوارحی که با آن‌ها اعمال انجام دادی، برای من است.

پس آن کسی که در دنیا، اعمال ما را به تفضّل، احسان و نعمش پرورش می‌دهد و« رَبَّانِی فِی الدُّنْیَا» است، همان اشاره کرده که فردای قیامت هم با عفو و کرم برخورد می‌کنم « وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ  » 

این، ثمره همان «رَبَّانِی فِی الدُّنْیَا» است. لذا تا کسی «رَبَّانِی فِی الدُّنْیَا» را نفهمد و این را خوب متوجّه نشود که پرورش‌ دهنده در دنیا، پروردگار عالم است؛ این قضیّه را درک نمی‌کند که فردای قیامت هم «وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ» است.

پس فردای قیامت هیچ احدی در عالم، حتّی معصوم، طلبکار از پروردگار عالم نیست و این، لطف خداست.

*جواب پیامبر(ص) که در شب قدر چه دعایی کنیم؟

از پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(ص) سؤال شد: در شب قدر چه دعایی کنیم؟ افضل لیالی و ایّام در ماه مبارک رمضان، شب و روز قدر است. اتّفاقاً این روایت در کتب اهل جماعت از جمله سنن ابن ماجه هم آمده: «لَمّا سَألَتهُ عائشَةُ عَنِ الدُّعاءِ فی لَیلَةِ القَدرِ»  عایشه می‌گوید: از پیامبر از دعای در شب قدر سؤال کردم، حضرت فرمودند: «تَقولینَ» تو می‌گویی، «اللّهُمَّ إنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ العَفوَ، فَاعفُ عَنّی»، خدا! تو اهل عفو و بخشایشی و بخشش را هم دوست داری، پس از من درگذر و من را ببخش.

اصلاً یکی از مواردی که پروردگار عالم به آن، عشق می‌ورزد، همین آمرزش است.

در این شعری که بیان می‌کنند:

در ره دوست، به هر حیله، رهی باید کرد/گر به طاعت نشود، گو گنهی باید کرد

البته من نمی‌خواهم بگویم این شعر کاملاً درست است و باید گناه عمدی کنیم، منظور چیز دیگری است و آن اینکه پروردگار عالم چون خودش عفو را دوست دارد، پس کسی هم که بیاید استغفار کند، خدا هم او را می‌بخشد و هم عفو را دوست دارد.

ما عفو را دوست نداریم. البته شاید برای بار اوّل و دوم دوست داشته باشیم، امّا اگر دو بار خیانت و یا به تعبیر عامیانه نارویی ببینیم، دیگر از طرف نمی‌گذریم. می‌گوییم: او خیانت کرده و خائن است. امّا پروردگار عالم هزاران هزار بار از ما خیانت دیده، بالاترین خیانت هم این است: اعضاء و جوارحی را که خودش گفته: باید در راه خودش خرج بشود؛ در راه گناه خرج کردیم و در طاعت خرج نکردیم. گناه کردیم، آن معروف خدا را منکر و آن منکر را معروف کردیم. یعنی ضدّ فرمایش پروردگار عالم انجام دادیم. امّا تا آمدیم و الهی العفو گفتیم، پروردگار عالم بخشید. چرا؟

« اللّهُمَّ إنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ العَفوَ ، فَاعفُ عَنّی »، تو می‌آمرزی! تو بخشایش‌گر هستی! تو اهل عفوی! و بخشش را هم دوست داری، حالا که آن را دوست داری، از من درگذر.

در سوره نساء، آیه 43 در انتهای آیه می‌فرماید: «إنَّ اللّهَ کانَ عَفُوَّا غَفُورا»، عفوّاً یعنی خیلی زیاد، کما اینکه غفور بودنش هم همین است و زیاد است. «إنَّ اللّه َ کانَ عَفُوَّا غَفُورا» خدا خیلی دوست دارد ببخشد، عفو کند و در گذرد و اهل غفران است. در دعا هم می‌خوانیم.

*برای چه پروردگار عالم، عفو را دوست دارد؟

امیرالمؤمنین هم در خطبه‌ای که در نهج‌البلاغه هم آمده،  وقتی خطبه را شروع می‌کنند، می‌فرمایند: «الحَمدُللّه الفاشی فی الخَلقِ حَمدُهُ»، ستایش برای خدایى است که حمد و ستایشش در میان هر چه خلق کرده، منتشر است؛ یعنی تمام عالم به تسبیح و تحمید و تقدیس ذوالجلال و الاکرام مشغول هستند. منتها ما صدایشان را نمی‌شنویم و متوجّه نیستیم. یعنی به آن‌جا نرسیدیم که با همین گوش عادی تسبیح و تقدیس و تحمید همه موجودات عالم را بشنویم. ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم، با شما نامحرمان، ما خاموشیم. می‌گویند: شما نمی‌شنوید!

لذا امیرالمؤمنین پروردگار عالم را ستایش می‌کند که حمد را در خلقش، فاش کرد، گستراند و منتشر کرد. در ادامه نیز می‌فرماید: « و الغالِبِ جُندُهُ » ، و سپاهش را پیروز کرد. بالاخره پیروزی از آنِ خداست. «و المُتَعالی جَدُّهُ»، این تعالی پروردگار عالم، جلّ جلاله و عظم شأنه، الله اکبر، این خدایی که متعالی است، برتر از هر چیزی خودش را نشان داد.

بعد حضرت می‌فرمایند: «أحمَدُهُ عَلى نِعَمِهِ التُّؤَامِ، و آلائهِ العِظامِ، الّذی عَظُمَ حِلمُهُ فعَفا»، او را بر نعمت‌هاى دائمش و بخشش‌هاى بزرگش مى‌ستایم. آن خدایى که بردباریش زیاد است و مى بخشاید.

لذا معلوم می‌شود آن کسی که می‌خواهد اهل عفو باشد، باید یک خصوصیّتی را که پروردگار عالم دارد و ما از آن خیلی کم بهره‌برداری کردیم، در خود ایجاد کند. آن هم حلم است.

برای چه پیامبر فرمود: دعای شب قدرتان این باشد: «اللّهُمَّ إنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ العَفوَ»؟ برای چه پروردگار عالم عفو را دوست دارد؟ برای اینکه در حلم است. اگر کسی حلم و بردباری نداشته باشد، نمی‌گذرد. حلم و بردباری خدا، زیاد است. خدا خیلی حلیم است.

*چه کنیم تا اهل گذشت باشیم؟

باز در یکی دیگر از خطبه‌های نهج‌البلاغه که در مورد عظمت خداست، می‌فرمایند: «أمرُهُ قَضاءٌ و حِکمَةٌ»  ، فرمان خدا حتمی است و اصلاً حکمتش در این مطلب خوابیده شده است. «و رِضاهُ أمانٌ و رَحمَةٌ»، رضا و خشنودی او رحمت و برگه‌ای امانی در دست ماست. می‌گویند: بالاترین مقام، مقام رضاست که اگر بنده هم به این مقام رسید: صددرصد بداند خدا هم از او راضی است. اگر ما به هر چه در مقدّراتمان قرار داده شده، راضی باشیم، خدا هم از ما راضی می‌شود، «یا سریع الرّضا»  .

بعد می‌فرمایند: «یَقضی بِعِلمٍ، و یَعفو بِحِلمٍ»، به علم خودش حکم و قضاوت می‌کند، امّا وقتی عفو می‌کند، به این علّت است که حلیم است. خدا خیلی بردبار است، علّت عفو پروردگار عالم، حلم اوست و تا کسی هم به درجه نازله این حلم، نرسد، در جامعه نمی‌تواند اهل گذشت باشد. باید خیلی بردبار باشد تا بتواند اهل گذشت باشد.

چون اصلاً اگر اهل گذشت نباشی، نمی‌توانی امور را هم بچرخانی. پروردگار عالم با گذشتش اجازه می‌دهد انسان‌ها بر نفسشان و شیطان، غلبه پیدا کنند.

چون اگر پروردگار عالم می‌خواست حلم و بردباری نداشته باشد و در این بستر، از انسان‌ها نگذرد؛ معلوم است باید سریع آن‌ها را عذاب می‌کرد و می‌گفت: جواب این عملتان را ببینید. آن‌وقت همه چیز ویران می‌شد.

یعنی همان می‌شد که دشمن خوشش می‌آمد. شیطان هم همین را می‌خواهد. آن‌وقت دیگر این انسان برنمی گشت و امیدی به برگشتش نبود، چون دیگر عذاب شده بود امّا پروردگار عالم حلم و بردباری دارد و حلیم و صبور است. به خاطر همین می‌گذرد که برگردد.

*آزمودن آزموده توسط پروردگار عالم

البته اینکه می‌فرماید عفوش در حلمش است، یک تحمّل خیلی عجیبی می‌خواهد، چرا؟ چون دو بار می‌گذری، دوباره می‌بینی انسان خطا می‌کند. سه بار می‌گذری، ده بار می‌گذری، باز همین است. دیگر تعبیر عامیانه ما باشیم، حوصله‌مان سر می‌رود. تازه وقتی برمی‌گردد می‌دانی که این یک آدمی است که به تعبیر عامیانه چموش است و دوباره هم بر‌می‌گردد، به تعبیری دیگر سبقه دارد. مگر نمی‌گویند: آزموده را، آزمودن خطاست؟ پس صدق این بیان که آزموده را آزمودن خطاست، همه جا صادق نیست. نمی‌خواهم بگویم به طور مطلق غلط است، امّا همه جا صادق نیست و نباید هم باشد، چرا؟ چون اگر این‌طور بود پروردگار عالم می‌گفت: تو یک بار، دوبار، ده بار، بیست بار، صد بار، گناه کردی، من دیگر چقدر تو را آزمایش کنم؟! پس تو باید عذاب بشوی ولی خدا حلیم است که عفوش را بچشاند.

آن‌وقت دلیلش چیست؟ اینکه «تُحِبُّ العَفوَ» اصلاً خود پروردگار عالم، عفو را دوست دارد. خلاف ما که عفو را دوست نداریم. ما می‌گوییم: باید انتقام بگیریم، تا پدر صاحب بچّه را در نیاورم، ول نمی‌کنم، حتماً باید بفهمد !  امّا خدا این‌طوری نیست.

خدا گواه است در این ماه مبارک رمضان، این شب‌ها که می‌گذرد، یک خورده فکر کنیم. اگر بنا بود خدا هم مثل ما باشد، واقعاً من و تو اینجا بودیم؟! آن‌هایی که شب قدر می‌آیند، اصلاً می‌آمدند؟! در طول سال شاید بعضی‌ یک بار هم مسجد نروند امّا شب قدر می‌آیند، «الهی العفو» می‌گویند، گریه می‌کنند، ناله می‌کنند. اگر خدا حلم نداشت و بردبار نبود و این خصلت را نداشت، می‌گفت: اینکه یادم است پارسال هم آمد و گفت: «الهی العفو». ملائکه هم می‌گویند خدایا این هر سال می‌آید و می‌گوید: «الهی العفو»، خب این چه فایده‌ای دارد؟! اگر پروردگار عالم تأیید می‌کرد، می‌گفت: بله شما راست می‌گویید، معلوم است دیگر تمام می‌شد.

 لذا اینکه امیرالمؤمنین می‌فرماید:  اصل عفو پروردگار عالم، در حلم اوست و خود خدا عفو را دوست دارد، همین است. تازه خدا هم می‌داند ما چموش هستیم، از سال گذشته تا حالا رفتیم ولی باز هم شب قدر می‌آییم و می‌گوییم: «الهی العفو». ای بسا به اینکه ببیند با این حالی که ما داریم از مجلس که بیرون می‌رویم، همان دو ساعت بعد -  حالا مثلاً بعضی فردا، بعضی یک هفته بعد، بستگی به افراد دارد - به گناهان مشغول می‌شویم امّا عفو می‌کند، چون حلم دارد.

*عفو در قدرت، خصوصیّت کریم

پس در این مطلب باید دقّت کنیم منتها دلیل اینکه پروردگار عالم می‌بخشد، یک مطلب دیگر هم هست. چرا می‌فرماید: «نِعَمِهِ وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ»؟ چرا می‌فرماید من اشاره کردم، به شما گفتم که بدانید من فردای قیامت شما را می‌بخشم، عفو به شما دارم؟ علّتش چیست؟ یک دلیلش این است که پروردگار عالم قادر و حاکم است، مسلّط است. شاید فکر کنیم اتّفاقاً به واسطه همین حاکم و مسلّط بودن خوب است عذاب کند امّا ذات احدیّت، حتّی به کسان دیگر توصیه کرده است: تا قبلش امکان دارد بگویی من انتقامم را می‌گیرم، امّا به محض اینکه حاکمیّت پیدا کردی، اتّفاقاً باید عفو داشته باشی.

در تنبیه‌الخواطر هست که یک عرب بادیه‌نشین آمد و عرضه داشت: «قَالَ أَعْرَابِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ یُحَاسِبُ الْخَلْقَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»  یا رسول الله! فردای قیامت چه کسی حساب را برای خلق انجام می‌دهد؟ حضرت فرمودند: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ». تا عرب بادیه‌نشین این را شنید،  گفت: «قَالَ نَجَوْنَا وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ» گفت نجوای ما، صدای ما این است و از آن طرف ما می‌دانیم که این ظنّ، این ربّ کعبه ما را نجات می‌دهد. - ببینید گاهی یک بادیه‌نشین می‌فهمد، اهل معرفت است. اهل معنا این‌طورند. گاهی با اینکه من و شما و تصّور می‌کنیم، نمی‌فهمند یک چیزهایی می‌دانند که ما نمی‌دانیم- پیامبر سؤال کرد: «قَالَ وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا أَعْرَابِیُّ» ای اعرابی! چطور تو می‌گویی خدا من را نجات می‌دهد؟ بگو ببینم ربّ کعبه چطوری تو را نجات می‌دهد؟ «قَالَ لِأَنَّ الْکَرِیمَ إِذَا قَدَرَ عَفَا» خیلی جالب است! گفت: برای اینکه کریم موقعی که قدرت گرفت، مسلّط شد، خصوصیّتش این است می‌گذرد و پروردگار عالم قادر و قدرتمند است و قدرتمندی است که کریم است پس می‌گذرد.

این «یا کریم و یا ربّ» که می‌گوییم، همین است و پروردگار عالم خیلی دوست دارد که انسان او را این‌طور صدا بزند و اکرم الاکرمین هم هست. لذا می‌گوید: حالا که قدرت دست کریم است، معلوم است می‌بخشد. یک موقع قدرت دست یک انسان لئیم و پست است، معلوم است او از دم همه را قیچی و ذبح می‌کند امّا یک موقع قدرت دست یک کریم است. کسی که کریم است از دم می‌بخشد امّا لئیم و پست می‌گوید: باید انتقام بگیرم.

*چرا پیامبر فرمودند: هر که در خانه ابوسفیان برود، در امان است

پیامبر هم کریم بودند. حتی آن‌ قدر کریم بود که در فتح مکّه فرمودند: برای امان بروید خانه اباسفیان. یا رسول الله! اباسفیان که تا دو ساعت پیش هنوز تسلیم نبود؟! به تعبیری فقط دیشب آن هم آخر شب آمده برای عذرخواهی و قبلش ایمان نیاورده بود؟ این همه هم  مسلمانان را اذیت کرد! امّا پیامبر می‌فرماید: درب خانه او بروید. بعضی می‌گویند: این سیاست پیامبر بود امّا از این‌ها که بگذریم، پیامبر کریم است. پس کریم می‌گذرد و عفو می‌کند  «  لِأَنَّ الْکَرِیمَ إِذَا قَدَرَ عَفَا» این خصوصیّت کریم است که وقتی قدرت بگیرد، می‌گذرد.

من اشارتاً به زمان خودمان هم اشاره کنم، چون بالاخره باید در زمان خودمان هم باشد تا بفهمیم. اگر نباشد، به درد نمی‌خورد. با اینکه شخصی در لباس مرجعیت اقرار هم کرد تلویزیون هم فیلم‌برداری کرد و خودش هم گفت من از آیت الله خمینی می‌خواهم که بگذرد، من اشتباه کردم، «استغفراللّه ربی و أتوب الیه» هم گفت، اما پرونده‌های همکاری با ساواکش در ساواک موجود بود و یا مطالب دیگری که داشت، از جمله اینکه کشتن امام را به ساواک توصیه کرده بود، که شما چرا این را نمی‌کشید؟! اگر ناراحتید من به شما می‌گویم فتوا می‌دهم این آدم خوبی نیست و بروید او را بکشید.

علناً این مطالب بود و امام در جریان بودند، اما امام فرمود شأنش را حفظ کنید مواظبش باشید، حتی باز هم توبه نکرده بود؛ چون می‌گفت می‌خواهم برای درمان به انگلستان بروم. امام فرمود: بگویید هر پزشکی می‌خواهد، برایش بیاورند امّا نمی‌خواهد او آنجا  برود. امام زیرک بود گفت او می‌خواهد از این طریق به عربستان برود و آنجا به او رسانه‌ای بدهند شروع کند علیه مردم صحبت کردن، علیه نظام و انقلاب صحبت کردن، امّا امام گذشت و فرمود: هیچ احدی حق ندارد.

شهید مدنی که خودش در مقام مرجعیّت بود، در نجف، درس کفایه ایشان، شلوغ‌ترین درس بود. شهید آیت‌الله قاضی که ایشان در علم اعجوبه‌ای بود. هم ایشان و هم شهید مدنی، دو سه نفر، وقتی از نجف رفتند، آیت‌الله العظمی خویی گریه کرد. گفت: این‌ها ستون‌های فقهی و علمی نجف بودند و امید آینده برای مرجعیت این‌ها بودند. آن‌ها هم می‌دانستند که آن مرجع، معاند است و معتقد بودند باید بشدت با او برخورد شود، اما امام فرمود: نه.

-کریم وقتی در قدرت باشد می‌گوید- حتّی فرمود برایش هر کاری دلش خواست، بکنید. باید حرمتش را حفظ کنیم. با اینکه چه آن زمان چه بعدش یک مدت مدیدی بعضی از کسانی که آن‌طرف آب با این‌ها ارتباط داشتند به تعبیر عامیانه ننه من غریب بازی هم درمی‌آوردند روضه موسی بن جعفر می‌خواندند برای ایشان! چون مثلاً موسی بن جعفر ... ، امام فرمود: نه آرام که این، رفتار کریمانه است.

یا راجع به بنی صدر که آن‌ قدر خیانت کرد، امام به صراحت بیان فرموده بود: ای کاش این توبه می‌کرد و برمی‌گشت. کریم وقتی قدرتمند است، قادر است، عفو می‌کند.

خصوصیّت پروردگار عالم این است که کریم مطلق است و با کریم‌های ما هم فرق می‌کند.

یا آقا را ببینید. در فتنه هشتاد و هشت بلاشک سران فتنه از لحاظ حکم فقاهتی به عنوان کسانی که غالی هستند و علیه نظام آمدند مهدور الدمند امّا ایشان قبول نکرد. گاهی حتّی این‌ها پررو هم می‌شوند امّا باز هم ایشان می‌گوید: نه. باور کنید خود امام و امروز هم خود حضرت آقا، امام المسلمین؛ هر دو در خفا ناراحت هستند و گریه هم کرده‌اند و می‌کنند که چرا این‌ها این‌طوری شدند. کریم این‌طور است، در رأس قدرت هیچ موقع انتقام نمی‌گیرد.

دیگر بالاتر از پروردگار عالم کریم داریم؟! معلوم است کرامت امام راحل و کرامت امام المسلمین، نه در مقابل کرامت خدا، بلکه در مقابل کرامت معصومین هم یک قطره کوچک نمی‌شود. با اینکه نائب امام زمان هستند امّا کرامت معصوم کجا و کرامت آن‌ها کجا؟! حالا حساب کنید پروردگار عالم چقدر کریم است و عفو دارد.

عفو برای آن کسی است که اتفاقاً درکمال قدرت باشد و لذا یک دلیل اینکه«واشارلی فی الآخرة الی عفوه و کرمه» را می‌فرماید، این است که خدایا! اشاره کردی به من، من در دنیا ربّانی هستم و فرمودی: در آخرت هم چون من ربّانی هستم و خودم پرورش دادم فردا هم از شما معامله ای که می‌کنم بخواهید از من، منم که دارم به شما یاد می‌دهم «اشار لی» .

معلوم می‌شود از خود همین «اشار لی» هم که عرض کردم دعاهایی که می‌بینید از لسان معصوم بیان می‌شود ما بخوانیم باز هم خود خدا به ما یاد داده و الّا ما بلد نبودیم دعا کنیم، خدا می‌گوید من به شما اشاره کردم در آخرت هم با عفو من. پس مدام یاد عفو باشیم، عملت را اصلاً نیاوری‌ها، نگویی خدا با عدلت، نگویی که دیگر معصوم هستم، من که دیگر تالی‌تلو معصوم هستم و یک نوعی عصمت دارم - که آن را عرض کردیم و دیگر بحث را تکرار نمی‌کنیم – اگر این‌طور باشد، می‌گوید همه اعضاء را من دادم. دیگر می‌خواهی چه بگویی؟! لذا فقط عفو.

*شرط چشیدن عفو خدا

منتها دقّت کنیم پروردگارعالم چقدر مهربان است و عفو خدا چطوری به سرعت به سمت ما می‌آید؟ امیرالمؤمنین یک جمله‌ای بیان فرمودند که خیلی جالب است. فرمودند: «مَنْ تَنَزَّهَ عَنْ حُرُمَاتِ اللَّهِ سَارَعَ إِلَیْهِ عَفْوُ اللَّه‏» هر که خودش را مواظبت کرد و از حرام‌های الهی منزّه کرد و از آن‌ها دور شد و اعضاء و جوارحش فعل حرام انجام نداد، عفو خدا به سرعت و با شتاب به سمت او می‌آید. نه اینکه او به سمت عفو خدا برود بلکه «سَارَعَ إِلَیْهِ عَفْوُ اللَّه‏» .

پس یک شرط برای ما گذاشته‌اند که اگر این شرط را رعایت کنیم، عفو خدا را می‌چشیم و معلوم می‌شود در همین دنیا هم عفو پروردگار را می‌چشیم، آن شرط چیست؟ اینکه از حرام‌های الهی منزّه شویم و اسّ و اساس لقمه است.

*چرا ما در محضر بزرگان چیز نمی‌شویم؟

بارها گفتم و بارها هم در آینده می‌گویم که آنچه که ما را بیچاره کرده، لقمه است. لقمه نه اینکه بگوییم سر یک سفره‌ای نشستیم و دو تا لقمه خوردیم. خیر، لقمه یعنی رزقی که دنبالش هستیم که آن را هم رزق می‌گویند، آن هم در سفره می‌آید دیگر. لقمه یعنی معامله‌ای که می‌کنیم. به تعبیر عامیانه از معامله در یک بقالی گرفته تا معامله یک تاجر بزرگ. اگر خدای ناکرده من بدانم یک چیزی را مثلاً به عنوان مناقصه گذاشتند امّا من با پارتی بازی، رانت یا رشوه دادن و پول دادن، شکّی نیست‌ و صددرصد بدان عزیز دلم! این لقمه حرام است. بعد حالا هزاری ماه مبارک بیاید، هزاری الهی العفو بگوییم، هزاری در جلساتی شرکت کنیم که یا حالا یا مثل من فقط نوار باشد و از بزرگان نکاتی را بیان کند یا محضر بزرگان باشد، چیزی نمی‌شویم. گاهی می‌بینی طرف یکی دو جلسه می‌آید، یک‌دفعه منقلب می‌شود و چشمش به چیزهای دیگری باز می‌شود. می‌فهمد، متوجّه می‌شود، دیگر ول کن نیست، امّا یک کسی گاهی یک سال، دو سال، ده سال پیش ولیّ خدایی فرض مثل آیت‌الله خوشوقت هم می‌رود، بعد چند سال اصلاً خسته می‌شود و می‌بیند که هیچ نفهمید چه گفت! می‌گوید: ولش کن و می‌گذارد و می‌رود. چون لقمه اثر می‌گذارد، چند سال هم رفته‌ امّا لقمه‌ بیچاره‌اش کرده.

*جان کندن سخت ملای نراقی

لذا خیلی باید مواظب باشیم. خدا را گواه می‌گیرم اگر بناست فقیرانه زندگی کنیم ارزش دارد که یک چیزهایی گیرمان بیاید. چون بالاخره چه فقیر باشیم و چه به ظاهر ثروتمند، رها می‌کنیم و می‌رویم.

اتّفاقاً وقتی زیاد دارم، موقع مرگ برایم سخت‌تر است. این قاعده است و استثناء هم برای هیچ احدی ندارد.

من یک چیزی بگویم، شاید بعضی نفهمند امّا من چه کار کنم؟! خب نفهمند. ملّای نراقی، صاحب اخلاق جامع السعادات، غوغا در محشر اخلاق، که در نجف رفته، آن مرجع عظیم‌الشّأن راهش نداد. دو بار و سه بار رفت، راهش نداد. خواست امتحانش کند ببیند چطوریست. گفت: باز هم می‌روم. روز چهارم خود آقا پابرهنه دم در آمد. گفت: آقا! تا دیروز اجازه نمی‌دادی بیایم؟! گفت: می‌خواستم ببینم این کتابی را که نوشته‌ای واقعاً اهلش هستی یا نه. خیلی متواضع بود امّا همین ملّای نراقی به واسطه داشتن خانه بزرگ در مکاشفه فرمودند که جان کندن من سخت بود. به تعبیری او را اینجا در جان کندن کمی اذیت کردند و دیگر تمام شد، مابقیش در عالم برزخش نور است و در قیامتش که معلوم است امّا بالاخره یک جایی اذیت شد. با اینکه با زحمت بوده و حلال.

وای به حال آن لقمه‌ای که بخواهد از طریق باند و رشوه و زیرمیزی و اسمش را بگذاریم شیرینی و ...، باشد. این لقمه بیچاره می‌کند. معلوم است انسان کور می‌شود. هم کور ظاهری که دیگر هیچ موقع حوادث را نمی‌بیند، هم کور دین می‌شود.

*توصیه اولیاء خدا در باب لقمه

لذا می‌خواهی بفهمی موقعی که غبار فتنه می‌شود - به خصوص وقتی زیاد می‌شود – چرا گاهی می‌بینی این آقا رفت آن طرفی؟  به خاطر لقمه است - این خیلی مهم است - چون لقمه شبهه‌ناک انسان را جزء مذبذبین می‌کند. مذبذبین یعنی کسانی که گاهی این‌ور هستند، گاهی آن‌ور و در غبار فتن مانده چه کار کند. بعضی مواقع می‌گوید: بالاخره بد هم نیست اگر فلان، تا دیروز اعلام حمایت می‌کرد امّا الان نه. تازه شبهه‌ناکش این است، اگر لقمه حرام باشد که دیگر هیچ!

لذا عرض کردم توصیه اولیاء خدا و عرفای عظیم‌الشّأن است که شما ضمن اینکه لقمه‌تان را دائم مواظبت می‌کنید و حق پروردگار عالم، خمس را هم از باب اینکه حق الله است، می‌دهید، باز هم مقداری‌اش را به عنوان رد مظالم بدهید که یک موقع شبهه‌ناک نباشد. با اینکه رعایت کردید و خمس هم دادید.

چون یک موقع من می‌دانم رعایت نکردم، رد مظالم می‌دهم. خودم هم می‌فهمم که کمیتم لنگ است. وجدانم هم می‌فهمد این معامله که کردم، این مناقصه‌ای که شرکت کردم، این پروژه‌ای که گرفتم، حق من نبود. حالا بالاخره به طریقه‌ای، در حزب و باند و گروهی‌ام یا کسی هستم، این را به من دادند، حق من نبود. یا رشوه دادم یا کاری کردم. حالا می‌گویم: یک خورده‌اش را هم رد مظالم می‌دهم. چه چیز را رد مظالم می‌دهی؟ آن که اصلاً اصلش حرام است. رد مظالم یعنی من نمی‌دانم شاید این وسط ناخودآگاه یک ظلمی هم کرده باشم.

لذا رد مظام بدهید. حرف‌های دیگران را هم گوش ندهید - خیلی رک می‌گویم، چون مال من نیست و من نوارم و حرف بزرگان را بیان می‌کنم - و حرف اولیاء و عرفا را گوش بدهید. نگویید می‌گویند: آقا این افراطی‌بازی‌ها چیست. خمس بده، انفاق هم که می‌کنی، حالا یک چیزی را هم رد مظالم بده. مگر در کار دقّت و مواظبت نمی‌کنی؟ مگر خدای ناکرده معامله‌ات مشکل دارد؟ نه. پس چه شبهه‌ناک است که رد مظالم بدهی؟! ول کن این حرف‌های چرندی را که یک عده می‌زنند، این‌ها افراطی هستند و دائم می‌خواهند مردم را در عسر و حرج بیاندازند. در این دوره زمانه طرف هشت‌شان، گرو نه‌شان است، طرف حق الله و خمس را که می‌گوید، بعد از این طرف هم می‌گوید: رد مظالم هم بپردازید. از این حرف‌ها هم می‌شنوید. می‌خواهم به شما قبل از اینکه کس دیگری بگوید، جلوتر خود من بگویم امّا حرف دیگران را گوش ندهید و حرف اولیاء خدا را گوش کنید و رد مظالم بپردازید. چون لقمه خیلی اثر دارد.

*عامل باز شدن چشم و گوش انسان

لذا اوّل چیزی که بیان شد، همین است «مَنْ تَنَزَّهَ عَنْ حُرُمَاتِ اللَّهِ سَارَعَ إِلَیْهِ عَفْوُ اللَّه‏». بعد هم دیگر معلوم است، وقتی این‌طور شد، باور کنید دیگر چشمتان را هم کنترل می‌کنید. باور کنید گوشتان را هم کنترل می‌کنید. باور کنید زبانتان را هم کنترل می‌کنید؛ چون دیگر چیزی در این جریان خون نرفته. جریان خون دارد این زبان را می‌چرخاند. پمپاژ قلب به مغز، به فکر با جریان خون است. اگر خون سالم، طاهر، پاک – البته خون ظاهرش نجس است - به مغز برسد، فکرم هم دیگر فکر خطا نمی‌شود. لقمه پاک که می‌خوری، چشمت باز می‌شود. با همین چشم می‌بینی چیزهایی که دیگران نمی‌بینند. تعجّب هم می‌کنی. نه با چشم دل، با همین چشم ظاهر و چشم بدن می‌بینی. با همین گوش آوای ملائک را می‌شنوی، نه گوش دل.

مگر نبود آیت‌الله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی که یک دفعه وارد حرم شد، فرمود: چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن. صدای آقا را می‌شنید.

ولیّ خدایی همین‌طور که وارد جایی شدند یک دفعه ناخودآگاه گفتند: آخ جون! آخ جون! چقدر قشنگ. همراهش متوجّه نشد، گفت: آقا به چه می‌گویی: آخ جون؟! فرمود: هیچی ولش کن، همین طوری در خودم با خودم بودم. فهمید که مطلبی است، اصرار کرد. گفت: آوای ملک است؟ فرمود: حالا اگر هم باشد، به تو چه ربطی دارد؟! تو یک کاری کن که تو هم آوای ملک را بشنوی و تو هم بگویی: آخ جون.

لذا با همین گوش می‌شود شنید. چه زمانی؟ موقعی که لقمه را درست کنی. باعث همه حرام‌ها، همین لقمه است. اگر درستش کردیم، اوج می‌گیریم. لذا عرض می‌کنم: واقعاً ارزش دارد انسان فقیرانه زندگی کند، اما چیزهایی گیرش بیاید.

خدا گواه است درد است! باید چقدر انسان پست و لئیم باشد که فکر کند سری در سرها درآوردن مثلاً با پولدار شدن است. واقعا انسان احمق است فکر کند حالا چون پولدارم، مثلاً سری در سرها دربیاورم. تا قبل کسی من را نمی‌شناخت. این رذلی آدم است. این کوته‌فکری است. برای همین می‌دود که به هر نوع شده ثروت بدست بیاورد. یا می‌گوید: اگر قدرت داشته باشم، سری در سرها درمی‌آورم. لذا می‌خواهد به هر نوعی شده، قدرت به دست بیاورد. تف به این قدرت! ‌تف به این ثروت! اگر بخواهی سری در سرها دربیاوری، برو سری دربیار در سرهای اولیاء خدا. برو سری در بیا در سرهای آن‌هایی که با آقاجان بودند، یاران امام زمان بودند. آن سری در سرهاست، نه منصب و قدرت داشتن. خاک بر سر ما که تا کسی منصب و قدرت دارد می‌گوییم چنین است امّا اگر نداشته باشد، می‌گوییم: نه. گاهی می‌بینیم بعضی از آقایان که از منصب و قدرت که کنار رفتند، دیگر اصلاً کسی با آن‌ها کاری ندارد. معلوم است که آن طرف احمق است. یا بنده خدا افتاده دیگر کسی نمی‌رود سر بزند. چون از کار افتاد،    دیگر تمام شد. یک جای دیگر باید بفهمیم اشتباه کجاست.

خدایا! ما را بیدار بگردان.

 {صلوات+عج}



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : یک شنبه 2 مرداد 1393
زمان : 9:14
ماجرای مکاشفه علامه جعفری با امام علی(ع)/من به وصال یار خود رسیدم


 

 

ماجرای مکاشفه علامه جعفری با امام علی(ع)

 

*****

 

تازیا‌نه‌ای که مسیر زندگی را عوض کرد .

 

فرزند علامه جعفری مطرح کرد :

در یکی از سخنرانی‌های علامه جعفری در دانشگاه تهران، جوانی عصبانی نزد وی آمد تا سؤالی بپرسد، علامه بر روی عبا نشست و به آن جوان عصبانی چند بار گفت بیا بنشین تا جوابت را بدهم، جوان جوابی نداد بعد با حالتی خجالت‌زده او را نگریست !

 

 

 *******************************************

علی جعفری فرزند علامه جعفری در برنامه «ضیافت» شبکه قرآن و معارف سیما به ابعادی از زندگی علامه محمد تقی جعفری پرداخت و اظهار داشت: افرادی مانند علامه جعفری مردان بزرگی هستند که مایه خیر و برکات برای جامعه می‌باشند و خداوند نیز بر برکت عمر آنها بیش از پیش می‌افزاید .

مناعت طبع پدر ، علامه محمدتقی جعفری مثال‌ زدنی بوده است

وی گفت: حاج کریم جعفری، پدر علامه محمدتقی جعفری روزگار جوانی بسیار پر فراز و نشیب داشته است، یک بار ایشان خاطره‌ای از جوانی‌شان برای ما تعریف می‌کردند که بخشندگی و بزرگی روح او را نشان می‌داد، دوره‌ای از زندگی حاج کریم، در زمان قحطی شدیدی بود که از سال 1296 تا 1298 در ایران ایجاد شد .

این فرزند علامه جعفری عنوان کرد: حاج کریم تعریف می‌کرد که در زمان قحطی، من در نانوایی کار می‌کردم و تازه نیز نامزد کرده بودم یک روز با سهمیه نانی که به من داده بودند برای دیدن همسرم به سمت خانه می‌رفتم که یک دفعه دیدم خانمی همراه با فرزندانش در بین آشغال‌ها به دنبال غذا می‌گردد به طوری که استخوان‌ها را پیدا می‌کند و می‌شکند تا فرزندانش چیزی بخورند .

وی بیان داشت: حاج کریم می‌گفت هر چند وضعیت آن زمان ایران بسیار دردناک بود اما این صحنه یکی از بدترین صحنه‌هایی بود که من تا آن زمان دیده بودم با دیدن آن زن و فرزندانش جلو رفتم و سهم نان خودم را که هر روز نانوایی به من می‌داد به آن خانم دادم و گفتم از این به بعد به نانوایی بیا و سهم نان مرا بگیر، این قضییه مناعت طبع مردی را نشان می‌دهد که بعدها پدر علامه‌ای بزرگ و مرد دین خدا شد .

علم بدون تعهد و اخلاق هیچ و پوچ خواهد بود

فرزند علامه جعفری به خاطره‌ای از سخنرانی علامه اشاره کرد و گفت: علامه جعفری اوایل انقلاب یک سخنرانی در دانشکده فنی دانشگاه تهران داشت، آن زمان در دانشگاه‌ها وضعیت نامناسبی بود برای همین من و دوستانم همراه پدر به دانشگاه رفته بودیم تا برای ایشان اتفاقی نیفتد، آن روز علامه 4 ساعت سخنرانی کردند و بسیار خسته شدند موقع رفتن بسیاری از دانشجویان اطراف ایشان را گرفتند و شروع کردند به پرسیدن سؤال .

وی ادامه داد: در پایان همه رفتند و تنها من ماندم و دوستم، علامه و یک جوان دیگر که می‎خواست از پدر سؤال کند اما لحنش تند و تحکم آمیز بود به طوری که پدر را تو خطاب می‌کرد و می‌گفت فلان حرفت غلط است وقتی آن جوان سؤال کرد علامه به شدت خسته شده بودند درب سالن را هم بسته بودند و جایی نبود که پدر بر روی آن بنشیند و استراحت کند به همین دلیل عبایش را بر روی زمین پهن کرد تا بتواند بنشیند و نشسته پاسخ آن جوان را بدهد .

فرزند علامه جعفری ابراز داشت: علامه جعفری بر روی عبا نشست و به آن جوان عصبانی گفت بیا بنشین جوان تا جوابت را بدهم، چند بار گفت و آن جوان جوابی نداد بعد با حالتی خجالت زده به پدر نگاه کرد و گفت من جواب همه سؤالاتم را گرفتم، بعدها این جوان که برای تحصیل به خارج از کشور رفته بود با پدر تماس گرفت و گفت آن تازیانه‌ای که با اخلاقتان آن روز به من زدید همچنان دارد مرا در زندگی با خود ‌می‌برد .

وی تصریح کرد: علامه  معتقد بودند که علم بدون اخلاق و تعهد در واقعا هیچ و پوچ خواهد بود این اخلاق و تواضع نیز بود که در درون افرادی چون آن دانشجو انقلابی ایجاد می‌کرد .

قول داده‌ام و باید رأس ساعت حاضر شوم

جعفری درباره خوش عهدی علامه جعفری گفت: خواهر جوان من در سن 38 سالگی در گذشت و این برای مادر و پدر من بسیار دردناک بود به یاد دارم برای جمع شدن دوستان و بستگان مراسم تشییع جنازه این بانو یک روز عقب افتاد، بعد از آن دیدیم که علامه جعفری دارند آماده می‌شوند که به دانشگاه امام صادق(ع) بروند .

وی افزود: همه از این برخورد پدر بسیار ناراحت شدند و گفتند شما دخترتان فوت کرده ومی‌خواهید به مراسم بروید پدر گفتند الان که مراسم عقب افتاده اما اگر مراسم عقب هم نیفتاده بود بازهم چون من قول داده‌ام باید رأس ساعت نیز حاضر شوم، بالاخره با تمام ناراحتی‌ها پدر به دانشگاه امام صادق(ع) رفتند اما سخنرانی‌شان را کم کرده و گفته بودند که باید زودتر برگردند .

 

بانویی که در راه علم با همسرش هم کاروانی کرد

این فرزند علامه جعفری بیان داشت: همسر علامه جعفری و مادر بنده چندین سال در خدمت علامه بود و معرفتش این بود که فهمیده بود همسرش منشأ خیرات و خدمات بزرگ اجتماعی و علمی و فرهنگی است، این معرفتشان باعث شده بود که هم پای پدر و دوش تا دوش آن زحمت بکشد و چه در قم، چه در تهران و چه در پدر نیز پابه پای پدر تلاش می‌کرد تا محیط را طوری آماده کند که مادرم آرامش داشته باشد .

وی تأکید کرد: یکی از بهترین خصوصیات مادرم خواندن نماز اول وقت و مهمان نوازی او بود او برای آرامش پدر زحمت زیادی می‌کشید پدر نیز به خوبی برای جایگاه ایشان ارزش قائل بود، وقتی مادرم فوت کرد علامه جعفری درباره ایشان گفت من امروز برای او طلب عفو و مغفرت می‌کنم او 40 سال با من هم کاروانی کرد .

جعفری اظهار داشت: در کل علامه جعفری ارزش زن در اسلام را بالا می دانست به طوری که وقتی خانمی خارجی نظر اسلام درباره فعالیت زن در جامعه را پرسید گفت حضور زن در عرصه فعالیت اجتماعی هیچ مانعی ندارد اما به یک شرط و آن این که آشیان خانواده به هم نریزد .

اوقات بیکاری علامه تنها به خوابیدن وی تعلق می‌گرفت

فرزند علامه در رابطه با برنامه روزانه علامه گفت: علامه برنامه بسیار فشرده‌ای داشت و بسیار نیز به برنامه ریزی و انضباط تأکید داشت گاهی انسان تعجب می‌کند وقتی آثار ایشان از جمله تفسیر نهج‌البلاغه و مثنوی را می‌بیند در حقیقت به اعتقاد بنده خداوند به زمان ایشان برکت می‌داد و خودشان نیز بسیار پرتلاش بودند و می‌توان گفت که پدر تنها زمانی بیکار بودند که می‌خوابیدند .

به احترام استادم سکوت کردم

وی تصریح کرد: شهید مطهری و علامه جعفری دو نفر از افرادی بودند که در راه دین بسیار زحمت می‌کشیدند انجمن اسلامی پزشکان و مهندسان نیز همیشه از این دو نفر در جلسات خود دعوت می‌کردند همسر شهید مطهری می‌گوید یک بار شهید مطهری برنامه علامه جعفری را دید گفت ما حرف تحویل مردم می‌دهیم علامه روح به مردم می‌دهد .

جعفری افزود: یک بار مرحوم جعفری تعریف می‌کردند که در اوایل دهه 50 سفری به مشهد داشتیم که در این سفر علامه طباطبایی و شهید مطهری و چند تن دیگر هم بودند روزی در باغ در رابطه با موضوع جبر و اختیار بحث مفصلی صورت گرفت همه کنار رفتند و تنها علامه طباطبایی و علامه جعفری ادامه دادند .

وی بیان داشت: بحث بسیار جدی و طولانی شد در این میان شهید مطهری اصلاً نظر نمی‌دادند پس از اتمام بحثی که نه علامه طباطبایی و نه علامه جعفری نتوانستند دیگری را قانع کنند علامه جعفری به شهید مطهری می‌گویند شما چرا نظری ندادید شهید مطهری می‌گوید من با نظر شما موافق بودم اما به احترام استادم نمی‌خواستم چیزی بگویم .

 

من به وصال یار خود رسیدم

 

این فرزند علامه جعفری خاطرنشان کرد: داستان مکاشفه علامه جعفری باز می‌گردد به سال 1324 و یا 1325، سال‌هایی که هنوز پدر ازدواج نکرده و مجرد بودند، آن سال تولد حضرت زهرا(س) با ماه گرم مرداد مصادف شده بود و طلاب به دلیل گرما به داخل حجره‌ها نمی رفتند و حتی موقع درس خواندن نیز داخل آب می‌شدند و نصف بدنشان را داخل آب می‌گذاشتند و درس می‌خواندند .

وی ادامه داد: یکی از طلبه‌ها، جوان شوخ طبعی بود که همیشه باعث گرما بخشیدن و در اصطلاح گرم کردن مجلس می‌شد شب تولد حضرت زهرا(س) این فرد عکسی را آورده بود که زیر آن نوشته بود زیباترین زن عصر و به شوخی با نشان دادن آن عکس به بقیه از یکایک افراد می‌پرسید ازدواج با این خانم و هزار سال زندگی با وی را ترجیح می دهید و یا دیدن جمال امام علی(ع) را. قرار شد تا همه بدون تظاهر کردن پاسخ را بدهند نفر اول نظرش را گفت و نظر دوم نیز تا نوبت به نفر دوازدهم که علامه بود رسید .

جعفری اظهار داشت: علامه گفتند که من با خودم دعا کردم که خدایا من هرگز این عکس را نبینم که هیچ چیز برای من با لحظه ای دیدن روی جمال امیرالمؤمنین برابری نمی‌کند بعد که عکس را به ایشان نشان دادند خودشان بیان داشتند که یکدفعه عکس تار شد .

وی اضافه کرد: پس از آن علامه بلند می‌شود و به همان حجره داغی که هیچ یک از طلبه‌ها به دلیل گرما به داخل آن نمی رفتند می‌رود که در حالت خواب و بیداری می‌بیند که سه نفر وارد حجره شده‌اند دو نفر در سمت راست و یک نفر در سمت چپ. آن کسی که در سمت چپ می‌ایستد دقیقا تمام توصیفات شیعه و سنی از امام علی(ع) را دارا بوده است .

این فرزند علامه جعفری گفت: از آن دو نفر دیگر می‌پرسد که ایشان که هستند آن دو نفر می‌گویند که ایشان امیرالمؤمنین علی(ع) هستند بعد از آن پدر به همان جلسه برمی‌گردد و از بقیه می‌پرسد آیا به وصال یار خود رسیدید؟ آن‌ها می‌گویند که این یک شوخی بود و بعد علامه جعفری می‌گوید با این حال من به وصال یار خود رسیدم و جریان را تعریف می‌کند و همه شروع می‌کنند به گریه کردن .

 

{ صلوات+عج }

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : دو شنبه 28 تير 1393
زمان : 9:28
عنایت امام زمان(عج) به مرد لحاف‌دوز ** حديث عنوان بصري


 

عنایت امام زمان(عج) به مرد لحاف‌دوز

و

حديث عنوان بصري

 

در زمان ملاعلی کنی، لحاف‌دوزی بود که او مکتب نرفته بود اما مورد توجه

حضرت ولی‌عصر(عج) قرار داشت . خداوند نور علم را در سینه‌اش

قرارداده بود واین نور علم در اثر بندگی خدا و عبودیت در انسان

پیدا می‌شود.

 

 

دعای مشهوری منسوب به امام زمان(عج) است که حضرت در این دعا حدود چهل درخواست از ذات اقدس الهی می‌کند به همین منظور به شرح دعای حضرت ولی‌عصر(عج) به روایت حجت‌الاسلام سیدحسین هاشمی‌نژاد کارشناس مذهبی اشاره می‌شود و در ادامه  قسمت مربوط به علم ميآيد .

اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَصِدْقَ النِّیَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَکْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ وَامْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاکْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغیبَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمینَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعینَ بِالاِتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفآءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَالرَّحْمَةِ وَ عَلى مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّکینَةِ وَعَلَى الشَّبابِ بِالاِنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّسآءِ بِالْحَیآءِ وَالْعِفَّةِ وَ عَلَى الاَغْنِیآءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَرآءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُسَراءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُمَرآءِ بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاِنْصافِ وَ حُسْنِ السّیرَةِ وَ بارِکْ لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .

  علم               

 ما دو نوع علم داریم، یک علم اکتسابی است که انسان با خواندن و استاد دیدن و مطالعه کردن و کوشش کردن نصیبش می‌شود. هر چه استادش بهتر باشد، دانشگاهش بهتر باشد، رشته تحصیلی‌اش بهتر باشد، نتیجه و حاصل بالاتر و بهتر است .

و یک علم داریم که خواندنی نیست و علم الهی است که نیاز به استاد و مکتب و دانشگاه ندارد، لذا حضرت عیسی مسیح(ع) در گهواره تکلم می‌کند و می‌فرماید:«اِنّیِ عَبْدُاللّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً وَ جَعَلَنِی مُبَارَکاً»، استاد که نداشته معلم که نداشته؟ اما تکلم می‌کند و می‌فرماید: من بنده خدا هستم، خدا به من کتاب داده است و من را نبی قرار داده و وجود من را برای مردم مبارک قرار داده است. در علم الهی هیچ کدام از شروط اکتسابی وجود ندارد، یعنی استاد و مکتب و دانشگاه نمی‌خواهد و انبیاء و اولیاء صاحب چنین علمی بود .

حضرت امام صادق(ع) درباره علم الهی می‌فرماید: علم به آموختن نیست. علم تنها نوری است که قرار می‌گیرد در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را کرده است .

لذا بعضی از بزرگان بوده‌اند که مکتب نرفتند، اما به خیلی از علوم مسلط بودند. به عنوان نمونه حاج شیخ رجبعلی خیاط حوزه نرفته بود، درس نخوانده بود، اما خداوند به او عنایت کرده بود، یک پینه‌دوزی بود، در حرم سید‌الکریم که او هم حوزه ندیده بود. در زمان ملاعلی کنی، لحاف‌دوزی بود که مورد توجه حضرت ولی‌عصر(عج) بود و او هم مکتب نرفته بود، اما نور علم را خداوند در سینه‌اش قرار داده بود و این نور علم در اثر بندگی خدا و عبودیت در انسان پیدا می‌شود . لذا ممکن است خیلی‌ها درس بخوانند ولی به آن حقیقت نور نرسند چون بندگی خدا را نکرده‌اند.

 

 حدیث عنوان بصری

 

و برای اینکه این فراز از دعای امام زمان(عج) که فرموده‌اند «وَامْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ» معنا شود، حدیث عنوان بصری را مطرح می‌کنیم تا ببینیم حقیقت علم چیست؟

علامه مجلسی در بحار می‌نویسد: من به خط شیخمان بهاءالدین روایتی را بدین عبارت یافتم: شیخ شمس‌الدین محمد بن مکی (شهید اول) گفت: نقل می‌کنم از خط شیخ احمد فراهانی از عنوان بصری که وی پیرمردی فرتوت بود که از عمرش نود و چهار سال سپری می‌گشت که گفت: سالیانی به نزد مالک بن انس رفت و آمد داشتم، چون جعفر‌ بن محمد صادق(ع) به مدینه آمد، من به نزد او رفت و آمد کردم و دوست داشتم، همان طوری که از مالک تحصیل علم کرده‌ام، از نزد حضرت صادق نیز تحصیل علم کنم .

روزی حضرت به من فرمود: من مردی هستم که دستگاه حکومت به دنبال من است (و آزاد نیستم و وقتم در اختیار خودم نیست و جاسوسان حکومتی مرا موردنظر و تحت پیگرد دارند)، علاوه بر این در هر ساعتی از شبانه روز وردها و ذکرهایی دارم که بدان‌ها مشغولم، تو مرا از وردم باز مدار و از علم آنچه می‌خواهی از مالک‌بن انس بگیر و به نزد او برو، چنان که قبل از این پیش وی رفت و آمد داشتی .

من از این جریان غمگین شدم و از نزد وی بیرون آمدم و با خود گفتم، اگر حضرت در من نشانه هدایت و خیری می‌یافت، مرا از رفت و آمد به محضرش و فراگیری علم محروم نمی‌کرد، پس به مسجد الرسول رفتم، داخل مسجد شدم و بر پیغمبر(ص) سلام کردم و بیرون آمدم، و فردای آن روز باز به روضه مسجد‌النبی آمدم و دو رکعت نماز گذارده و عرض کردم: خدایا! پروردگارا! از تو می‌خواهم قلب امام صادق(ع) را به من مهربانی کنی و از علمش مقداری روزی من کنی تا به سوی راه مستقیم و استوارت راه یابم و با حال اندوه به خانه‌ام بازگشتم و چون دلم از محبت امام صادق(ع) جرعه نوش شده بود، دیگر نزد مالک بن انس نرفتم و از منزلم خارج نشدم مگر برای نماز واجب، روزی بعد از نماز عصر بود که صبرم تمام شد و در حالی که سینه‌ام گرفته و طاقتم به پایان رسیده بود، کفش‌های خود را پوشیدم و ردایم را بر دوش افکنده آهنگ زیارت و دیدار جعفر‌ بن محمد(ع) را کردم .

 

چون به در خانه حضرت رسیدم، اجازه ورود خواستم یکی از خادمین بیرون آمد و گفت: چه کاری داری؟ گفتم: می‌خواهم بر شریف سلام کنم، خادم گفت: او در محل نمازش به نماز ایستاده است .

مختصری درنگ کردم که خادمی آمد گفت: داخل شو که برکت خدا بر تو روی آورده است. داخل شدم و بر حضرت سلام کردم، حضرت پاسخ گفتند و فرمودند: بنشین خداوندت بیامرزد .

در محضر حضرت صادق(ع) نشستم، حضرت قدری به حال تفکر سر به زیر انداختند و سپس سر خود را بلند کردند و فرمودند: ای اباعبدالله درخواستت چیست؟ در این لحظه با خود گفتم اگر برای من از این دیدار و سلامی که بر حضرت عرض کردم غیر از همین دعا هیچ دیگری نباشد همین بسیار است. حضرت دوباره سر بلند کردند و فرمودند: چه می خواهی؟ گفتم از خداوند درخواست کردم تا دلت را بر من نرم و مهربان کند و از علمت روزی‌ام کند و از درگاهش امیدوارم آنچه را درباره حضرت شریف خواسته‌ام به من عنایت کند .

حضرت فرمود: ای اباعبدالله، علم به آموختن نیست، علم نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را کرده است، قرار می‌گیرد، پس اگر خواهان علم هستی، ابتدا در جانت حقیقت عبودیت را طلب کن و علم را با عمل کردن به دانشت بخواه و از خدای متعال طلب فهم کند تا تو را فهمیدن آموزد .

  حقیقت عبودیت

گفتم: ای شریف! حضرت فرمودند: مرا اباعبدالله صدا بزن. گفتم: ای اباعبدالله، حقیقت عبودیت کدام است؟

حضرت فرمود: سه چیز است :

1 -  بنده خدا برای خودش در آنچه خدا به وی سپرده ملکیتی نبیند. چرا که بردگان مالی ندارند، همه اموال را مال خدا می‌بیند ‌و در جایی که خداوند امرشان کرده مصرف کنند قرار می‌دهند .

2 -  و بنده خدا برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نکند .

3 -  و تمام اشتغال او به کاری منحصر شود که خداوند او را به آن کار امر و یا از آن نهی فرموده است .

بنابراین، اگر بنده خدا برای خودش در آنچه خدا به او سپرده ملکیتی نبیند، انفاق کردن در آنچه خدا امرش کرده بر او آسان می‌شود و چون بنده خدا تدبیر امور خود را به مدبرش بسپارد مصائب و مشکلات دنیا بر وی آسان می‌‌شود و زمانی که اشتغال ورزد به آنچه خداوند به وی امر و نهی کرده، دیگر فراغتی برای خودنمایی و فخرفروشی بر مردم نمی‌یابد .

چون خداوند بنده خود را به این سه خصلت گرامی دارد، دنیا و ابلیس و مردم در نظر وی آسان می‌‌شود و به جهت زیاده‌اندوزی و فخر‌فروشی و مباهات بر مردم دنبال دنیا نمی‌رود و برای عزت و بزرگی آنچه را که در دست مردم است طلب نمی‌کند و روزگارش را به تباهی از کف نمی‌دهد و این اولین پله از نردبان تقوا است .

گفتم: یا اباعبدالله! مرا سفارش و توصیه‌ای کن، فرمود: تو را به 9 چیز سفارش می‌کنم که آن‌ها توصیه‌ام به آرزومندان راه خداوند است. و از پروردگار خواهانم تا تو را در انجام آن‌ها موفق نماید.                                        

 سه مورد آن در تربیت و تأدیب نفس و سه مورد در صبر و بردباری و سه امر آن در علم و دانش است .

پس ، نگهدارنده این سفارشات باش و مبادا در انجام آن‌ها سستی کنی.

عنوان می‌گوید: دلم را برای گفته‌هایش خالی و فارغ کردم .

پس حضرت بیان کرد:

 اما آنچه در تربیت نفس است :

1 -   مبادات چیزی را بخوردی که بدان اشتها نداری که این حماقت و نادانی را به همراه دارد .

2 -  نخور مگر آنگاه که گرسنه شوی .

3 -  چون خواستی بخوری به نام خداوند از حلال بخور و یادآور سخن رسول‌الله(ص) را که فرمود: هیچ وقت آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نکرده است، پس اگر ناچار به خوردن شدی یک سوم شکم را برای طعام و یک سوم برای آب و ثلث دیگر را برای تنفس باز گذارد .

اما سه خصلت صبوری :

 1-  اگر کسی به تو گوید : اگر سخنی گویی ده برابر می‌شنوی تو بگو : اگر ده تا بگویی سخنی هم نشنوی

2 - اگر کسی تو را دشنام دهد به او بگو: اگر در گفته‌ات راستگویی، از خداوند خواهانم که از من درگذرد و اگر دروغ‌گویی از خداوند خواهانم از تو درگذرد .

3 - اگر کسی تو را تهدید به ناسزاگویی کند تو او را به خیرخواهی و مراعاتش مژده بده .

اما سه خصلت که درباره علم است :

1 -  آنچه را که نمی‌دانی از دانایان بپرس و مبادا سؤالی برای امتحان کردن و به زحمت انداختن از آنان بپرسی .

2 -  مبادا بر اساس خودرأیی و خود محوری دست به کاری زنی و در تمام کارهایی که زمینه احتیاط وجود دارد، مسیر احتیاط را رها مکن .

3 -  از فتوا دادن بگریز، همان طور که از شیر درنده ‌می‌گریزی مراقب باش گردن خویش را پل عبور مردم قرار ندهی .

سپس حضرت(ع) فرمودند: ای اباعبدالله! دیگر از نزدم برخیز به راستی که برایت خیرخواهی کردم و ذکر و وردم را از بین نبر که من مردی بدگمان به نفسم هستم و بر گذشت عمر و ساعات زندگی دقت دارم و سلام بر پیروان هدایت .

موردی که انسان را به ملکوت اعلی می‌برد :

حضرت امام صادق(ع) فرمود: خدای متعال فرموده است: ده چیز را بر بندگانم واجب کرده‌ام هرگاه آن‌ها را بشناسند، آنان را از ملکوتم جایگاه می‌دهم و بهشت‌هایم را بر آنها ارزانی می‌دارم و آن ده چیز عبارتند از :

1 -  معرفت خودم .

2 -  معرفت پیغمبرم که به سوی خلق فرستادم و اقرار به او و تصدیق او .

3 -  معرفت اولیایم و اینکه آنان حجت‌های من بر خلق من هستند هر که آنان را دوست بدارد. مرا دوست داشته و هرکه آنان را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است و هر کس آنان را منکر شود او را در آتش در آورم و کیفرش را چندان سازم .

4 -  معرفت آنان که از نور قدسی‌ام برپا خاسته‌اند و بر پا دارندگان عدالت و قسط‌اند .

5 -  معرفت آنان که در صدد احیای فضیلت و برتری اولیاء و تصدیق آنان برمی‌آیند و اولیاء و حجج الهی را معرفی می‌کنند .

6 -  معرفت دشمن من ابلیس و آنان که از ذات او و یاران او هستند .

7 -  پذیرش فرمان من و تصدیق پیام‌آوران من

8 -  پوشیده داشتن اسرار من و اسرار اولیاء من

9 -  تعظیم و احترام خاندان برگزیدگانم و پذیرش آن‌ها و در موارد اختلاف رجوع کردن به آن‌ها تا هر امری از طرف آن‌ها شرح و توضیح داده شود .

10 -  هر بنده من که با برادرش در دین و دنیا حکم یکسان داشته باشد. پس هرگاه بندگانم چنین بودند آنان را  در جایگاه ملکوت وارد می‌کنم و از بیم بزرگ قیامت امانشان می‌دهم و در پیشگاه من در بهشت خواهند بود .

{صلوات + عج}



:: موضوعات مرتبط: ، ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : پنج شنبه 26 تير 1393
زمان : 7:0
شکرگزار واقعی کیست ؟


 شکرگزار واقعی کیست؟


" شکر مطلق" این است که انسان همواره به یاد خدا باشد بى هیچگونه فراموشى، و در راه او گام بردارد بدون هیچگونه معصیت، و اطاعت فرمان او کند خالى از هر گونه سر پیچى، و مسلم است که این اوصاف در کمتر کسى جمع مى ‏شود.


شکرگزاران واقعى اندکند ! !

در پایان آیه 13 سوره مبارکه سبا      

   خداوند در این آیه، بعد از ذکر مواهب خود، خطاب به دودمان حضرت داود مي‏فرماید:" اى آل داود شکرگزارى کنید" (اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً). اما عده کمى از بندگان  شکرگزارند"! (وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ) و توضیح دادیم که بدیهى است منظور از شکرگزارى تنها شکر با زبان باشد بلکه منظور" شکر در عمل" است، یعنى استفاده از مواهب در مسیر همان اهدافى که بخاطر آن آفریده و اعطا شده‏اند، و مسلم است کسانى که مواهب الهى را عموما در جاى خود به کار گیرند اندکى بیش نیستند. در این مقاله بنا داریم تا بخاطر اهمیت شکرگزاری به بحث و بررسی بیشتر در این مورد بپردازیم.

قبل از هر چیز در این زمینه توجه به ریشه اصلى لغت" شکر" لازم است:

" راغب " در" مفردات" مي‏گوید:" شکر" همان تصور نعمت و اظهار آن است، بعضى گفته‏ اند در اصل" کشر" به معنى" کشف" (بر وزن آن) بوده است سپس مقلوب گشته و" شکر" شده است، و نقطه مقابل آن" کفر" است که فراموشى نعمت و پوشاندن آن ميباشد.

سپس به تقسیم " شکر" به شعب سه گانه: " شکر قلب" یعنى اندیشه در باره نعمت، و " شکر زبان" یعنى ثنا گفتن بر منعم، و " شکر سایر اعضا " یعنى قدردانى و پاسخگویى در برابر نعمت، پرداخته است.

تعبیر قرآن در آیه فوق به جمله" اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً " نشان م‏يدهد که شکر بیشتر از مقوله " عمل" است، و باید آن را در لابلاى اعمال انسان ارائه داد، و شاید به همین دلیل قرآن تعداد شکرگزاران واقعى را اندک شمرده است، و علاوه بر آیه مذکور، در آیه 23 سوره ملک بعد از آنکه نعمتهاى بزرگى همچون آفرینش گوش و چشم و دل را بر مى‏شمرد اضافه مى‏کند: قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ (کمتر شکر او را بجا مي‏آورید) و در آیه 73 نمل نیز آمده و" لکن أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ " (بیشتر آنها شکرگزارى نمى‏کنند) این از یک سو.

از سوى دیگر با توجه به این نکته که نعمتهاى خداوند که سر تا پاى وجودانسان را احاطه کرده آن قدر زیاد است که قابل شماره و احصا نیست، چنان که قرآن مي‏گوید : " وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها " (ابراهیم- 34) روشن ميشود چرا شکر به مفهوم واقعیش در برابر تمام نعمتها به گونه‏اى که همه را بدون استثنا در طریق بندگى خدا که نعمتها براى آن آفریده شده است به کار گیرد کمتر یافت مي‏شود.

شکر مطلق چیست؟

به تعبیر دیگر، و به گفته بعضى از مفسران بزرگ،

"شکر مطلق" این است که انسان همواره به یاد خدا باشد بى هیچگونه فراموشى، و در راه او گام بردارد بدون هیچگونه معصیت، و اطاعت فرمان او کند خالى از هر گونه سر پیچى، و مسلم است که این اوصاف در کمتر کسى جمع مي‏شود، و اینکه بعضى اصولا آن را محال پنداشته‏ اند بى اساس است، و دلیل بر عدم آشنایى آنها به این مفاهیم و این مراحل از عبودیت است.( تفسیر المیزان ، جلد 4 ،صفحه 38)

گاه گفته ميشود: اداى حق شکر پروردگار از یک نظر بسیار مشکل است، زیرا همین که انسان در مقام شکر بر ميآید و این توفیق نصیبش مي‏گردد و وسائل شکرگزارى در اختیارش قرار مي‏گیرد خود نعمت تازه‏ اى است که نیاز به شکر مجددى دارد، و این موضوع به صورت تسلسل ادامه مي ‏یابد، و هر چه انسان تلاش بیشتر در طریق شکر او ميکند مشمول نعمت افزونترى ميگردد که قادر بر شکر آن نیست! ولى با توجه به اینکه یکى از طرق اداى حق شکر الهى همان اظهار عجز از اداى شکر اوست روشن مي‏شود که قلیلى از بندگان پروردگار همانگونه که قرآن بیان فرموده به راستى در این مسیر قرار مي ‏گیرند.

احادیثی پیرامون شکرگزاری

توجه به احادیث زیر مي‏تواند در این بحث به قدر کافى روشنگر باشد :  

در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مي‏خوانیم: " کسى پرسید آیا شکر پروردگار حدى دارد که اگر انسان به آن حد برسد شاکر محسوب شود؟ فرمود: آرى سؤال کرد: چگونه؟ فرمود: " یحمد اللَّه على کل نعمة علیه فى اهل و مال، و ان کان فیما انعم علیه فى ماله حق اداه: خدا را بر تمام نعمتهایش چه در خانواده و چه در اموال حمد و ستایش کند، و اگر در اموالى که به او داده حقى باشد ادا نماید."  ( اصول کافى ،جلد 2 ، باب الشکر ،حدیث 12 و حدیث 10)

در حدیث دیگرى از همان امام همام ميخوانیم   :

شکر النعمة اجتناب المحارم: " شکر نعمت پرهیز از گناه است ."

 (اصول کافى ،جلد 2 ، باب الشکر ،حدیث 12 و حدیث 10)  

 

و نیز در حدیث دیگرى از همان حضرت علیه السلام آمده است که فرمود: « فیما اوحى اللَّه عز و جل الى موسى: یا موسى! اشکرنى حق شکرى، فقال یا رب! و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به على؟ قال یا موسى! الان شکرتنى حین علمت ان ذلک منى! :

" خداوند متعال به موسى وحى کرد اى موسى! حق شکر مرا بجاى آور، عرض کرد: چگونه حق شکر تو را بجا آورم در حالى که هر شکرى بجا آورم بخاطر آن نعمت تازه‏اى به من داده‏ اى؟ فرمود: اى موسى الان شکر مرا بجاى آوردى، چون ميدانى همین توفیق نیز از من است "!  ( اصول کافى ، باب الشکر ،حدیث 27)   

شکرگزاری از بندگان خدا، شکرگزاری از خداوند است!

توجه به این نکته نیز لازم است که تشکر و قدردانى از کسانى که وسیله نعمتى براى انسان هستند نیز شعبه‏ اى از شکر خداست، چنان که امام سجاد على بن الحسین (علیهما السلام) ميفرمایند: " روز قیامت که مي‏شود خداوند متعال به بعضى از بندگانش ميگوید: آیا شکر فلان کس را بجاى آوردى عرض مي‏کند: پروردگارا! من شکر تو را بجاى آوردم، خداوند مي‏فرماید: چون شکر او را بجا نیاوردى شکر مرا بجا نیاورده‏ اى" ! .

سپس افزودند: اشکرکم للَّه اشکرکم للناس: " از همه شما شکرگزارتر در پیشگاه خدا کسى است که بیشتر از نعمتها و ازحمات مردم قدردانى و شکرگزارى کند ." (اصول کافى ،باب الشکر ،حدیث 30)   

مراحل شكر :

  الف -  شكر در سه مرحله تحقق و عينيت پيدا مى كند.

1 - در دل تحقق شكر و سپاس در دل به رضايت و خشنودى از خداست .

در حديثى از امام صادق (عليه السلام) چنين آمده :

من انعم الله عليه بنعمة فعرفها بقلبه فقد ادى شكرها

«آن كس كه خدا نعمتى به او داده اگر در دل خويش آن را بشناسد همانا شكر آن را بجاى آورده است ».

2 - در زبان اينكه زبان شكرگزار و ثناگوى خداوند سبحان باشد.

رساترين گفتار الحمدلله رب العالمين است كه در سوره حمد آمده است : «همه سپاس از آن خداست زيرا همه نعمتها از اوست -».

3 - در عمل - شكر و سپاس در عمل نسبت به انسانى كه نيكى كرده ، آن است كه متقابلا به او نيكى شود.

ولى شكر در مورد خدا كه غنى بالذات و بى نياز على الاطلاق است رنگ ديگرى پيدا مى كند.

قرار گرفتن در خط مشى تعيين شده از طرف خدا براى تكامل يافتن انسان ، و تحقق بخشيدن به هدف او كه همان تكامل انسانهاست ، شكر عملى به خداوند سبحان است .

البته رضاى باطن و حمد و سپاس در زبان نيز حلقه ديگرى براى تكامل است .

پس اجتناب از محارم و عمل به فرائض ، مصداق شكر به خداوند در مرحله عمل است .

قرآن خطاب خدا به آل داود را چنين نقل مى كند:

اعملواآل داود شكرا و قليل من عبادى الشكور

«اى آل داود عمل كنيد (به طاعت خدا) براى شكر (نعمتهاى او) و اندكى از بندگان من شكر گزارند».

در حديث امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم :

شكر النعمة اجتناب المحارم و تمام الشكر قول الرجل الحمدلله رب العالمين

«شكر نعمت اجتناب از محرمات است و اتمام آن به اينست كه در زبان (نيز) الحمدلله رب العالمين بگويد».

 ب -  شكر موجب زيادى نعمت

شكر به درگاه خداوند عالم جلت عظمته موجب فزونى نعمت مى گردد چنانچه مى فرمايد:

و اذ تاءذن ربكم لئن شكرتم لازيدنكم ولئن كفرتم ان عذابى لشديد

«آنگاه كه پروردگار شما اعلام كرد اگر شكر كنيد البته من بر شما زياد مى كنم و اگر كفران كنيد همانا عذاب من سخت است ».

نجيناهم بسحر نعمة من عندنا كذلك نجزى من شكر

«سحرگاهان آنان را نجات داديم نعمتى است از ناحيه ما، آنگونه پاداشى مى دهيم كسى را كه شكر كند».

در حديث مى خوانيم كه امام صادق (عليه السلام) فرمود:

من اعطى الشكر اعطى الزيادة

«به هر كس شكر عطا شود، بر نعمت او افزوده مى گردد».

سپس به همين آيه استشهاد فرمود.

در حديث ديگرى مى خوانيم :

قال رسول الله (صلى الله عليه و آله): اربع من كن فيه و كان من قرنه الى قدمه ذنوبا بدلها الله حسنات الصدق والحياء و حسن الخلق ، والشكر

«چهار صفت است كه اگر هر كس سر تاپا گناه باشد ولى داراى آنها باشد خداوند گناهان او را به حسنات تبديل مى كند كه آن چهار صفت عبارتند از: صدق و حياء و حسن خلق و شكر».

ج - منشاء نعمتها خداست

چنانچه اشاره شد منشاء همه نعمتهاى گوناگون كه ما را فرا گرفته خداوند جهان آفرين است ، و هر موهبتى كه دريافت مى داريم مستوجب حمد و ثنا به درگاه اوست .

اين بدان معنى نيست كه انسانى را كه توسط او نعمتى عائد ما گرديده به هيچ شمرده و نسبت به او بى اعتنائى كنيم ، بلكه در اسلام به قدردانى و سپاسگزارى از چنين كسى امر شده و در حديث آمده است :

اشكركم لله اشكركم للناس

«شكر گزارترين شما براى خدا كسى است كه شكرگزارترين فرد براى مردم باشد».

در حديث ديگرى مى خوانيم :

از ويژگيهاى انسان با ايمان اينست كه در برابر نيكى برادران ايمانى نسبت به او هر چند كه كم باشد قدردانى كند كه نيكى كردن به زيادى نيست .

د - كفران نعمت مبغوض خداوند است

در حديث آمده

قال رسول الله (صلى الله عليه و آله): اسرع الذنوب عقوبة كفران النعمة

«عقوبت و كيفر كفران نعمت از كيفر همه گناهان زودتر تحقق مى پذيرد» .

آنگاه كه حادثه ناگوارى براى انسان پيش آمد نبايد از سپاسگزارى به درگاه الهى روگردان شد، در حديث مى خوانيم :

كان رسول الله (صلى الله عليه و آله): اذا ورود عليه امر يسره قال : الحمدلله على هذه النعمة و اذا ورد عليه امر يغتم به ، قال الحمدلله على كل حال

«هرگاه به رسول گرامى اسلام امرى وارد مى شد كه ايشان را خوشحال مى كرد، مى فرمود: الحمدلله بر اين نعمت ؛ و هرگاه امرى بر ايشان وارد مى شد كه بوسيله آن غمگين مى گرديد مى فرمود الحمدلله در هر حال))

انسان و شكر نعمت‏ ها

 خداوند بزرگ از نعمت‏هايى كه در اختيار انسان قرار داده، علاقه شديد دارد كه در راه مقرّر آن خرج شود.

اين خرج شدن نعمت به وسيله انسان، هم در دنيا و هم در آخرت منافع زيادى دارد. در دنيا، هم خود انسان از خرج نعمت منفعت مي‏برد و هم مردم از خرج شدن نعمت منفعت ميبرند. در آخرت، هم خود انسان به خاطر خرج كردن نعمتى كه داشته با يك منفعت ابدى و هميشگى روبرو مي‏شود. علاوه بر اين: خود خرج كردن نعمت در آن مسيرى كه وجود مقدس حق طرح آن و نقشه آن را داده است، شكر نعمت ميشود.

اين مطلب را حضرت داود  عليه‏السلام از پروردگار عالم سؤال كرد كه مولاى من! شكر تو به آن نحوى كه تو راضى باشى، چگونه است؟ يك بنده‏ اى ميخواهد به اين دستور تو عمل كند، تا از بندگان شاكر تو باشد، و بعد هم گفته‏ اى:

 « وَسَنَجْزِى الشَّـكِرِينَ »

   من براى اهل شكر جزاى سنگين و فوق العاده قرار داده‏ام. خطاب رسيد: شكر عبارت است از: خرج كردن نعمت در جاى مقرّر آن.

نعمت‏هايى هم كه خداوند به انسان عنايت كرده، دو نوع است، نعمت‏هاى مادى و نعمت‏هاى معنوى، اين نعمت‏هاى مادى و معنوى هم شماره ندارد.

 « وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَآ »

 وجود مقدس حضرت حق عاشق اين است كه: نعمت‏هايى كه در اختيار بندگانش است، خرج شدن اين نعمت‏ها را ببيند. اين نعمت‏ها اگر خرج شود، هم خود انسان و هم ديگران در دنيا سود ميبرند و هم خود انسان در قيامت سود ابدى مي‏برد، علاوه بر اين، خرج شدن نعمت در جايى كه مقرر شده، شكر نعمت است و خود انسان هم جزء شاكرين قرار مي‏گيرد.

پيغمبر اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله مي‏فرمايد: خداوند اعتبارى كه براى شاكرين قرار داده است، براى هيچ طايفه مورد قبول خودش قرار نداده است. خيليها را قبول دارد، محسنين مقبول هستند، متوكلين مقبول هستند، صابرين مقبول هستند، اما براى شاكرين يك حساب جداگانه باز كرده است.

هيچ گروهى را نفرموده كم هستند، اما درباره شاكرين ميفرمايد:

  « وَ قَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِىَ الشَّكُورُ »

 مؤمن زياد است، شاكر كم است، صابر زياد است، شاكر كم است، مصلّى زياد است، شاكر كم است، محسن زياد است، شاكر كم است.

چقدر نقطه شكر نقطه حساس است و چقدر افراد اهل شكر كم هستند. شكر به اين معنايى كه خود وجود مقدس حضرت حق به داود  عليه‏السلام فرمودند: منظور از شكر اين نيست كه من دائم كه بيدار هستم، متذكر به ذكر الحمدللّه باشم.

شب عاشورا دعاى ابا عبداللّه  عليه‏السلام اين است كه:

 «فاجعلنا من الشاكرين»

 ما را جزء بندگان شاكرت قرار بده كه روز قيامت به چشم بندگان شاكر به ما نگاه كنى!

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : سه شنبه 24 تير 1393
زمان : 9:21
فضيلت و برتري قرآن در كلام امير كلام (ع)


 

فضيلت و برتري قرآن در كلام امير كلام (ع)

 

قرآن از دیدگاه امام علی (ع) در نهج البلاغه :

 

      از نگاه امام علی (ع) قرآن دارای رتبه و مقامی بس والا است. بعضی از ویژگی هایی را که در نهج البلاغه جمع آوری شده است را می توان در محورهای زیر خلاصه کرد  :     1-  نصیحت دهندۀ خیرخواه،2- بهترین راهنما، 3- گویندۀ راستگو .  4- محکم ترین و مطمئن ترین پناه گاه و دست  آویز، 5- بالاترين شفا دهنده، 6- سرچشمۀ علوم و دانش ها، 7 - بالاترین ثروت ها، 8-  موجب زندگی و نشاط دلها، 9 -  بالاترین شفاعت کننده،10 - کتابی جامع وجاودانه .

امام علی (ع) به عنوان بزرگ ترین پرورش یافتۀ مکتب قرآن و پیامبر اعظم (ص)همواره در سراسر نهج البلاغه در کلمات، خطبه ها و نامه های خود به مناسبت های مختلف ، ویژگی های قرآن را بیان نموده و ارزش های آن را برای مردم برشمرده و از قرآن کریم تجلیل کرده اند و بارها مردم را به رعایت حق قرآن و تدبر در آن ترغیب فرموده اند. به طوری که حتی در واپسین لحظات زندگی دنیایی خویش فرزندان مادی و معنوی خود را در عمل کردن به آن وصیت می کند و می فرماید:    "خدا را، خدا را دربارۀ قرآن (در نظر بگیرید) مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشی گیرند".  همه این تأکیدات نشانۀ عظمت این کتاب آسمانی در نگاه امام علی (ع) است. این کلمات را می توان در محور های زیر ذکر نمود :

  1- نصیحت دهندۀ خیرخواه :  "بدانید که این قرآن آن نصیحت دهندۀ خیرخواه است که فریب نمى‏دهد" 

  2- بهترین راهنما : "قرآن راهنمائی است که گمراه نمى‏کند "  

  3-  گوینده راستگو :  " گویندۀ حدیث است که دروغ نمى‏گوید"    

  4- محکم ترین و مطمئن ترین پناه گاه و دست آویز   :  بر شما باد عمل کردن به قرآن، که ریسمان محکم الاهی، و نور آشکار و درمان سودمند است، که تشنگی را فرو نشاند، نگه دارندۀ کسی است که به آن تمسک جوید و نجات دهندۀ آن کسی است که به آن چنگ آویزد، کجی ندارد تا راست شود و گرایش به باطل ندارد تا از آن برگردانده شود .

5-  شفا دهنده :  از قرآن براى بیماری هاى خود شفا بطلبید، و به آن براى حل مشکلاتتان استعانت بجوئید، چه این که در قرآن شفاى بزرگ ترین دردها است که آن درد کفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است  .

6- سرچشمۀ علوم و دانش ها  سرچشمۀ علوم و دانش ها همه در قرآن است". در جای دیگر در باره علوم بی شمار قرآن می فرماید: "خداوند قرآن را فرو نشانندۀ عطش علمی دانشمندان، و باران بهاری برای قلب فقیهان و راه گسترده و وسیع برای صالحان قرار داده است .

7- بالاترین ثروت هاست :  بدانید هیچ کس از شما بعد از دارا بودن قرآن کمترین نیاز و فقر ندارد و احدى قبل از دارا بودن قرآن بى‏نیاز نخواهد بو د .

8- موجب زندگی و نشاط دل ها است :  "بهار دل ها در آن است  ..."             

9- بالاترین شفاعت کننده : بدانید قرآن است شفاعت کنندۀ پذیرفته شده و گویندۀ تصدیق شده و هر کس که روز قیامت قرآن براى او شفاعت کند، شفاعت قرآن در مورد او پذیرفته شو د .

 10-  کتاب جاودانه : قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد ،   دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که روندۀ آن گمراه نگردد، شعله ای است که نور آن تاریک نشود، جدا کنندۀ حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد .

 11- جامعیت قرآن کریم :  حضرت دربارۀ جامعیت قرآن می فرماید :  کتاب پروردگار میان شما است که بیان کنندۀ حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاص و عام، پندها و مثل ها، مطلق و مقید، محکم و متشابه است، عبارات مجمل خود را تفسیر و نکات پیچیدۀ خود را روشن می کند  .
همچنین می فرماید: "در قرآن اخبار گذشتگان و آیندگان و احکام مورد نیاز زندگی تان وجود دارد . "

 

خطبه 110 نهج البلاغه :


وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَاِنَّهُ اَحْسَنُ الْحَدیثِ، وَ تَفَقَّهُوا فیهِ فَاِنَّهُ رَبیعُ الْقُلُوبِ، وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَاِنَّهُ شِفاءُ الصُّدُورِ، وَاَحْسِنُوا تِلاوَتَهُ فَاِنَّهُ اَنْفَعُ الْقَصَص .


و قرآن بیاموزید که بهترین گفتارست، و در آن اندیشه کنید که بهار دلهاست، و از نورش شفا خواهید که شفاى سینه هاست، و آن را به نیکوترین صورت بخوانید که سودمندترین داستان سرایى است .


خطبه 133 نهج البلاغه :  


وَ کِتابُ اللّهِ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ، ناطِقٌ لایَعْیى لِسانُهُ، وَ بَیْتٌ لا تُهْدَمُ اَرْکانُهُ، وَ عِزٌّ لا تُهْزَمُ اَعْوا نُهُ  .


کتاب خدا بین شماست، گوینده اى است که زبانش خسته نمى شود، و خانه اى است که پایه هایش خراب نمى گردد، و مایه عزتى است که یارانش دچار شکست نمى شوند .

خطبه 158 نهج البلاغه :


فَجاءَهُمْ بِتَصْدیقِ الَّذى بَیْنَ یَدَیْهِ، وَالنُّورِ الْمُقْتَدى بِهِ. ذلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ، وَلکِنْ اُخْبِرُکُمْ عَنْهُ: اَلا اِنَّ فیهِ عِلْمَ ما یَأْتى، وَالْحَدیثَ عَنِ الْماضى، وَ دَواءَ دائِکُمْ، وَ نَظْمَ ما بَیْنَکُمْ  .


پس او با کتابى که تصدیق کننده حقایق کتب آسمانى بود،و نورى که بایدازآن پیروى شود به جانب مردم آمد. آن نورقرآن است،آن رابه سخن آریدولى هرگز سخن نمى گوید،امّا من شما را از آن خبر مى دهم: آگاه باشید که دانش آنچه مى آید، و خبر آنچه که در عالم گذشت، و درمان دردهاى شما، و مقررات نظم دهنده زندگیتان در این کتاب است .

خطبه 167 نهج البلاغه : 


اِنَّ اللّهَ تَعالى اَنْزَلَ کِتاباً هادِیاً بَیَّنَ فیهِ الْخَیْرَ وَالشَّرَّ، فَخُذُوا نَهْجَ الْخَیْرِ تَهْتَدُوا، وَاصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا. الْفَرائِضَ،

خداوند متعال کتابى هدایت کننده نازل کرد که خیر و شرّ را در آن کتاب بیان کرد، پس راه خیر را انتخاب کنید تا هدایت شوید، و از بدى روى بگردانید تا در راه مستقیم قرار گیرید. واجبات !

 

خطبه 176 نهج البلاغه :

 
وَاعْلَمُوا اَنَّ هذَا الْقُرْآنَ هُوَ النّاصِحُ الَّذى لایَغُشُّ، وَ الْهادِى الَّذى لا یُضِلُّ، وَالْمُحَدِّثُ الَّذى لا یَکْذِبُ. وَ ما جالَسَ هذَا الْقُرْآنَ اَحَدٌ اِلاَّقامَ عَنْهُ بِزِیادَة اَوْ نُقْصان: زِیادَة فى هُدًى، اَوْ نُقْصان مِنْ عَمًى. وَاعْلَمُوا اَنَّهُ لَیْسَ عَلى اَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فاقَة، وَ لا لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى. فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ اَدْوائِکُمْ، وَاسْتَعینُوا بِهِ عَلى لاَْوائِکُمْ، فَاِنَّ فیهِ شِفاءً مِنْ اَکْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَىُّ وَ الضَّلالُ. فَاسْاَلُوا اللَّهَ بِهِ، وَ تَوَجَّهُوا اِلَیْهِ بِحُبِّهِ، وَلاتَسْاَلُوا بِهِ خَلْقَهُ، اِنَّهُ ما تَوَجَّهَ الْعِبادُ اِلَى اللّهِ بِمِثْلِهِ. وَاعْلَمُوا اَنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ قائِلٌ مُصَدَّقٌ; وَ اَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ شُفِّعَ فیهِ، وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ صُدِّقَ عَلَیْهِ، فَاِنَّهُ یُنادى مُناد یَوْمَ الْقِیامَةِ: «اَلا اِنَّ کُلَّ حارِث مُبْتَلًى فى حَرْثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِهِ غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ». فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ اَتْباعِهِ، وَاسْتَدِلُّوهُ عَلى رَبِّکُمْ، وَاسْتَنْصِحُوهُ عَلى اَنْفُسِکُمْ، وَ اتَّهِمُوا عَلَیْهِ آراءَکُمْ، وَاسْتَغِشُّوا فیهِ اَهْـــواءَکُـــمْ . ............ وَ اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ لَمْ یَعِظْ اَحَداً بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ، فَاِنَّهُ حَبْلُ اللّهِ الْمَتینُ وَ سَبَبُهُ الاَْمینُ، وَ فیهِ رَبیعُ الْقَلْبِ وَ یَنابیعُ الْعِلْمِ، وَ ما لِلْقَلْبِ جَلاءٌ غَیْرُهُ 


بدانید که قرآن خیرخواهى است که خیانت نمى کند، و هدایتگرى است که گمراه نمى نماید، و سخنگویى است که دروغ نمى گوید. احدى با قرآن ننشست جز اینکه به فزونى یا کمى از پیش آن برخاست: فزونى در هدایت، و کم شدن درکوردلى. بدانید که براى کسى بعد از بودن با قرآن تهیدستى نیست، و براى احدىمنهاى قرآن بى نیازى نمى باشد. از قرآن براى بیماریهاى خود شفا جویید، و از آن براى پیروزى برمشکلات یارى خواهید، که شفاى از بزرگترین بیماریها که کفر و نفاق و تباهى و ضلالت مى باشد درقرآن است. پس به وسیله قرآن از خدا بخواهید، و با عشق به قرآن به خدا توجه کنید، و بهوسیله آن ازمردم چیزى مخواهید، قطعاً عباد الهى در این دنیا با وسیله اى به مانند قرآن به خداوند توجه نکرده اند.بدانید که قرآن شافعى است که شفاعتش پذیرفته گشته، و گوینده اى است که گفتارش تصدیق شده است;آن که قرآن در قیامت به شفاعتش برخیزد شفاعتش در مورد او قبول است، و از هر که شکایت نمایدشکایتش پذیرفته است، زیرا ندادهنده اى در قیامت ندا مى دهد: «امروز هر انسانى دچار بذرى است کهافشانده و گرفتار نتیجه عمل خود است جز آنان که زارع بذر قرآن در سرزمین حیات خود بودند».پس از بذرافشانان قرآن و تابعان آن باشید، آن را رهنماى بر خداى خود قرار دهید، براى خود از قرآن طلب نصیحت کنید، آراء خود را که بر خلاف قرآن است متّهم نمایید، و خواهش خود را که مخالف قرآن است خائن بدانید. ...... خداوند احدى را به مانند این قرآن پند نداده، که قرآن رشته متین خدا و وسیله امین اوست، در آن بهار دل و چشمه هاى دانش است، دل را به غیر آن مایه جلا نیست .         ت

خطبه 198 نهج البلاغه 


فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زاجِرٌ، وَ صامِتٌ ناطِقٌ، حُجَّةُ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ. اَخَذَ عَلَیْهِ میثاقَهُمْ، وَ ارْتَهَنَ عَلَیْهِ اَنْفُسَهُمْ، اَتَمَّ نُورَهُ، وَ اَکْمَلَ بِهِ دینَهُ،
قرآن امرکننده و نهى کننده است، خاموش و گویاست، حجت خدا بر مردم است،بر آن از خلق خود پیمان گرفت، و آنان را در گرو قرآن قرار داد، نورش را تمام و دینش را به آن کامل کرد،

{ صلوات+عج }


نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : 21 تير 1393
زمان : 8:50
حديثي ناب از امير كلام حضرت علي (ع)


امام على علیه‏ السلام :


العُبودیَّهُ خَمسَهُ أشیاءَ : خَلاءُ البَطنِ ، وَقِراءةُ القرآنِ، وقِیامُ اللَّیلِ ، والتَّضَرُّعُ عِندَ الصُّبحِ ، والبُکاءُ مِن خَشیَةِ اللّه ؛

 

بندگى در پنج چیز اســت : اندرون از طعام تهى داشتن ، قرآن خواندن ، شب

را به عبادت گذراندن و هنگام صبح زارى کردن (به درگاه خداوند) و گریستن

از ترس خدا .

 

مستدرک الوسائل : ۱۱ / ۲۴۴ / ۱۲۸۷۵ منتخب میزان الحکمة : ۳۵۴

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : 21 تير 1393
زمان : 8:47


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.